داریم با امیرحسین و امیر محمد برمیگردیم تنها بدون تو از خونه مامانم. داریم رادیو گوش میدیم توی ماشین. امیرحسین رادیو دوست داره. داشتم فکر میکردم چطوری میتونم یه رادیو براش پیدا کنم که گاهی تو خونه روشن کنم. یادم میاد که رادیو سفیدت رو در آوردی، اون موقع من بودم تنها امید دل تو. دادی بهم گفتی بیا عزیزم این رادیو برای تو. سفید بود گزاشتمش روی ماکروفر یه ساعت قرمز دیجیتالی داشت که صبح ها کوکش میکردیم که بیدار شیم و ظهر ها تنهایی من رو بدون تو پر میکرد. رادیو منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سایت رسمی سهیل اس اچ فروشگاه اینترنتی دوزین کالا دستها نمی‌توانند بنویسند ... وبلاگی پر از مطالب مفید و آموزنده فروش کشمش ضایعاتی سماگستر پارسا وب سایت تخصصی روانشناسی