امشب خیلی غصه خوردم،پدرم عکس خودشو بااون زنک بم نشون داد،مادرم در اشپزخانه داشت برنج میپخت و من فقط خندیدم،کاش ان زن غریبه بود کمتر دلم میسوخت،گاهی میگویم ایا مادرم را اندازه ان جوجه اردک دوست دارم که رهایش کردم تا در باغی راحت در کنار دوستانش زندگی کند؟ایا خوب است برای مادرم ارزوی مرگ کنم تا خودش راحت شود؟و پدرم ب انچه لیاقتش رادارد برسد؟طفلک مادرم ان از جنگ ان از مادرو خواهرش ان از ما ان از پدرم واقعا چه کسی را دارد؟خدایا پس تو کجایی؟ یاد حرفهای دکتر مادرم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اسنپ ملک خرید و فروش اینترنتی عکس لباس و روسری تشریفات عروس