اطره ای تکان دهنده از یک شهید 2 نظر استاد قرائتی تعریف میکرد که ما هارو خیلی سخت میشه گریاند! اما یکی از رزمندگان خاطره ای تعریف کرد که اشکمونو در آورد ! گفت: تو یکی از عملیاتها که شب انجام می شد قراربود ازجایی عبور کنیم که مین گذاری شده بود مجبور بودیم از اونجا رد بشیم چاره ای جز این نداشتیم . گفتیم کی داوطلب میشه راه رو باز کنه تا بتونیم عبور کنیم ؟ چندتا از رزمنده ها داوطلب شدند تا راه رو باز کنند . عبور کنیم ,تکان دهنده منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

زندگی شب شراب . حرف دل تور خارجی | بلیط هواپیما | رزرو هتل | گلفام سفر hotel تهران چت موسسه مردم نهاد پویندگان شهر ایده آل