آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد ای نازش حور از تو وی تابش نور از تو ای آنکه دو صد چون مه شاگرد و حَشَم دارد بس عاشق آشفته آسوده و خوش خفته در سایه آن زلفی کو حلقه و خم دارد گفتم به نگار من کز جور مرا مشکن گفتا به صدف مانی، کو دُر به شکم دارد شمس الحق تبریزی بر لوح چو پیدا شد والله که بسی منت بر لوح و قلم دارد منبع
درباره این سایت