تا به حال اینجوری توی زندگیم درگیر غربت نشده بودم. حس مهاجری رو دارم که وارد یه کشور جدید شده و کسی زبونش رو نمی فهمه! تو شلوغ ترین حالت اطرافم، فقط سکوت میکنم و تماشا میکنم. مثل یه قلوه سنگم گوشه خیابون که هر کی بهش میرسه یه لگد حواله میکنه بهش. اما غافل از اینکه سنگ ها هم "دل" دارن. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حکمت و حکایت سنگ فیروزه | یاقوت کبود | لاجورد توسعه 360 واژه های از جنس آسمان آنلاین پیشواز درخواستی کیوان مجیدزاده | سایت رسمی کیوان مجیدزاده Home Door shoping