امروز عصر رفتم خونه مامان. کسی درو باز نکرد. دیدم همسایه پرچم زده که بفرمایید روضه. پس احتمالا مامان رفته بود روضه. شاید بابا میبود اما خواب میبود یا اصلا مثل خیلی وقتا محل زنگ در نمیداد. خب اشکال نداشت خودم کلید داشتم انداختم و چیلیک. به به چه حیاطی! پر از خرت و پرتای بابا. اما خوشبو اما باصفا. زمینا و درختا همه خیس از برف. یه تپه برفم کنار باغچه زیر درخت بی برگ شاتوت. لونه ی یاکریما هم که مث همیشه اون کنج بین پنجره و در راهرو. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مسافرت پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان Teslamedia abi-spotr رمان ماکانی بن بست آرامش ProMovies - دانلود حرفه ای سریال های کره ای آسیایی