چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از بر خورد

کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده خویش ریش

به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی

ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی

چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن



به دانش گرای و بدو شو بلند
چو خواهی که از بد نیابی گزند

ز دانش در بی نیازی بجوی
و گر چند سختیت آید به روی

ز نادان بنالد دل سنگ و کوه
ازیرا ندارد بر کس شکوه

توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود



به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست



بر ما شکیبایی و دانش است
ز دانش روان‌ها پر از رامش است

شکیبایی از ما نشاید ستد
نه کس را ز دانش رسد نیز بد
 

دانش منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه شهدای سالیکنده املاک آنلاین اینجا همه چی هست پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان دل نوشته های بی همتا social.netssan@gmail.com film خرید اینترنتی اندیمشک ماشینهای اداری