زمانی درماندگی را لمس می کنی که از من٬ شکست ناپذیرت” چیزی باقی نمانده باشد. وقتی صدای خرد شدن شیشهء جاودان‌٬ بودنها از خواب غفلت بیدارت می کند. ناگهان چشم باز می کنی و هراسان سر می گردانی تا با تمام وجود کتمان کنی قصه تلخ نبودن را، تنها یک آه و دیگر هیچ. باورهایت هم دچاربحران شده اند، درگیر ناباوری روزها در پی هم میروند تا تو را پیوند بزنند به خشم. چراها و هزاران سوال بی جواب، زمین و زمان را بهم میپوندی بی نتیجه! از همه دل می کنی و دلگیر، روزهای دور و منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دنیای از خوشمزه ها وبلاگ دل موزیک فلزیاب کارکرده | فلزیاب دست دوم 09102191330 keyvann بازاریاب فضای مجازی آپشن خودرو | گندم کار مهندسی کنترل مه آسا آموزشی آی توکن i Token