شاید اونجا دستم نمی رسید بهش،اما الانم انگار تقریباٌ همینه. نمی خوام شکوه و گلایه کنم ولی ببین خیلی دوره نیست؟ برای همینه حافظ میگه : دست ما کوتاه و خرما بر نخیل. لعنتی انگار هرچی میری بهش نمی رسی. تو خوب میفهمی چی میگم،من زیستنم خیلی پیجیده تر بود.هم درد بود،هم خنده،یه جاهای حتی ازش به عنوان مکانیزم دفاعی استفاده می کردم ولی من چشمامو بستم و به فروغ فکر کردم : آه ای زندگی منم که هنوز با تمام پوچی از تو لبریزم،نه به فکرم که رشته پاره کنم نه برآنم که از تو منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خوشمزه ترین مزه ها کلاس ما|دانشجویان زبان و ادبیات عرب دانشگاه تهران ورودی 1387 مشاورتحصیلی کارگاه لوازم سردکننده ؛ علی زاده دراهواز طراحی سایت بدون کدنویسی سرزمین تات ها آپشن خودرو | گندم کار گرمایش تابشی رستوران آموزش مکانیک خودرو