چه حالی دارم؟ استیصال؟ سردرگمی؟ درماندگی؟ یأس؟ نمیدونم. اسمش رو گذاشتم ترجیحِ سکوت. وقتی اونقدری حرف برای گفتن زیاده که منصرف میشی، یا جایی که گپها اونقدری بزرگ میشه که نمیتونی ازش بپری، یا جایی که کوه ریزش کرده و تو میخوای با دستات انبوه سنگهای ریز و درشت رو از سر راه برداری، چه تصمیمی میگیری؟ سکوت میکنی و حرفهات رو با خودت مرور میکنی، هرس میکنی و هرس میکنی تا شاید به جانِ کلامی جادویی برسی و اون بشه حرف گفتنت؟ از شکاف ایجاد شده آروم آروم میکنی منبع
درباره این سایت