ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم باید چـــه بگویم به پرستار جوانم؟ باید چه بگویم؟ تو بگو، ها؟ چه بگویم وقتی کـــه ندارد خبــــر از درد نهانم؟ تب کرده ام امــا نه به تعبیر طبیبان آن تب که گل انداخته بر گونه جانم بیمـــــاری من عامل بیگانـــه ندارد عشق تو به هم ریخته اعصاب و روانم آخر چه کند با دل من علم پزشکی وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم؟ لب بسته ام از هرچه سوال ست و جواب ست می ترسم اگـــر بـــــاز شود قفــل دهانـــم- این گرگ پرستار به تلبیس دماسنج منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود بافتان تازه ترین مقالات در حوزه روانشناسی تولید نایلون بسته بندی سرگرمی تفریحی ورزشی شهرفایل کتاب باز 1400 مهدکودک و پیش دبستانی قرآنی حراء Long gone :) closed