به مرحله ای از زندگی رسیدم که فکر می کنم برای هیچکس مهم نیستم. نمیدونم این فشار از درون کی منو متلاشی می کنم. دلم میخواد تلفن رو دستم بگیرم و شروع کنم با کسی درد و دل کردن بدون اینکه حتی بدونم اون کس کی هست فقط بدونم که می تونم بهش اعتماد کنم. شرایط پیچیده ای دارم. روحم مثل یه شیشه نازک خرد شده و داره ریز ریز روی زمین می افته و هر بار با افتادن هر تکه قلبم به صدا درمیاد. این منم، یه زن 34 ساله که گاهی که گاهی زیادی هم هست آرزوی مرگ داره. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

rama dermisateb مجلۀ فاد (فرهنگِ‌ ادبیاتِ‌ داستانی) خبرنامه بازار عمده فروشی ایران پزشکی اجاره سند مسکونی برای ضمانت آزادی زندانی و متهم فخرالدین نوری edeveryth