دماوندیه! ای کوه سپیدمویِ چون قند ای کیکِ بریده، ای دماوند یک عمر چو بستنی وانیلی برفِ سرِ قلّه ات پراکند بر چشم و دل عمومِ تهران سرزندگی و نشاط و لبخند هر لحظه به لرزه میل می کرد میخ تو نبود گر زمین بند ضحاک به بند تو درافتاد آرش ز سرِ تو تیرش افکند مشهور،"بهار" شد چو گفتت: "ای گنبد گیتی ای دماوند" صد شکر ولی که مُرد و گوشش نشنید کسی ز گنبدت کَند! یک یازدهم ز تو بریدند چون گوشت ز مغز رانِ گُسفند! نه دامنه در امان ز تاراج نه بر سرِ قلّه ات پدافند گفتند که منبع
درباره این سایت