کوک میکنم ساعت قدیمی دلم را تا چشمانم در آغوش سحرگاهی فراموش نکند صدای موذن را .
در نیمه شبی آرام خواهم رفت " پادشاه عشق مرا میخواند " تا شب زنده است خواهم رفت . من به مهمانی شهری خواهم رفت که دعاها پیش از فرود دستانت اجابت میشوند " من به یاد تو خواهم بود و از اقیانوس دلم دعایت خواهم کرد . تو نمیدانی که من هرروز از گلدان کنار پنجره حال دلت را مپرسیدم .
خواهم منبع
درباره این سایت