#prt97 تن بی جون ماهورو محکم گرفتم و با سرعت از اون خونه بیرون اومدم در ماشینو باز کردم و ماهورو گذاشتم رو صندلی خودمم نشستم پشت فرمون ، استارت زدم و پامو رو پدال گاز فشار دادم بعد از اینکه مطمئن شدم به اندازه کافی دور شدم و کسی نمیتونه دنبالم کنه کنار خیابون نگه داشتم نگاهی به ماهور که بیهوش بود کردم اشکام از سر لجبازی جاری شدن ؛ لعنتی کاش مُرده بودم و نمیومدم اونجا. کاش عاشقت نبودم :) اشکامو پس زدم و دستشو گرفتم این همون دوست داشتنی بود که ازش حرف منبع
درباره این سایت