ای بینصیب عشق به کار هوس بخند بر بالِ هرزهپر دو سه چاک قفس بخند دل جمع کن به یک دو قدح از هزار وهم بر محتسب بتیز و به ریش عسس بخند اوقات زندگی ز فسردن به باد رفت بر گریهات اگر نبود دسترس، بخند زین جمع مال مسخرگی موج میزند خلقی است در کمند فسار و مرس بخند شور ترانهسنجی عنقاییات رساست چندی به قاهقاه طنین مگس بخند از شرم چونشرر مژهای واکن و بپوش سامان این بهارهمین است و بسبخند زین کشت خون به دل، چه ضرور است رُستنت لب گندمین کن و به تلاش عدس بخند در بخند منبع
درباره این سایت