از سلسله ناتمام ها": اولین بار، خواندمت. سال ها ندیدمت. سال ها خواندمت و خواندمت. اولین بار ندیدمت، اولین بار مبهوتت شدم. سیم باند، صدای کولر گازی، طبقه اول، شرکت، بوی خاک. بعد از آن هشدار دادی. بعدها باز هم هشدار دادی. اولین بار که شنیدمت، هرچه با خود عهد کرده بودم شکستم. اصلا این اولین بار بی معناست. چرا؟ چون هربار که دیدمت، آنقدر فراق بود که باز هم برایم اولین بار بود. هربار شنیدمت، هرچند هرروز بود، اما هربار صدایت تازه می کرد، جان را. اولین ,هربار ,خواندمت ,هشدار دادی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مونگان پاسخ سوالات , عکس و داستان آنکس که عاجز از خلق لحظه هاست معلول است شرکت توسعه فناوری پــــوریــــا بسته بندی اثاثیه منزل bloger