بهار رفت و تو رفتیّ و هر چه بود، گذشت شکست عهد من و گفت: هر چه بود، گذشت ! به گریه گفتمش: آری، ولی چه زود گذشت ! بهار بود و تو بودیّ و عشق بود و امید بهار رفت و تو رفتیّ و هر چه بود، گذشت شبی به عمر، گَرَم خوش گذشت آن شب بود، که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت چه خاطرات خوشی در دلم به جای گذاشت شبی که با تو مرا در کنار رود گذشت ! گشود بس گره آن شب از کارهای بستهی ما صبا چو از برِ آن زلف مشکسود گذشت مراست عکس تو یادآور سفر، آری چسان توانم از این طرفه گذشت ,بود، ,بهار ,بود، گذشت منبع
درباره این سایت