سوّمین کتاب ! اواخر سال 85، و اوایل 86 بود؛ یکی از چند سال درخشان! اوّلین بار، جرقّۀ نوشتن یک کتاب داستان -البتّه از نوع متفاوتش- به ذهنم خورد؛ در معیّت یک دوست و استاد عزیز، که "اکسیژن" روحم بود؛ و آموخته‌هایی از "حضرت استادم" . سال 83 و 86 برای گروهی از دانش‌آموزان و دانشجویان، دوره‌های داستان‌نویسی برگزار کرده بودم. که داستان‌هاشون در مجلّات مختلف چاپ میشد و برام میفرستادند. سال 87 تحقیقی روی ژانرِ جدید داستان‌نویسی انجام دادم؛ و موضوعات متنوّع و خیلی کتاب ,سوّمین کتاب منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یادآینده tadrisertebat reececovgniy4 blogi محصولات دانلودی xiaomicover فروش انواع ریموت کنترل جرثقیل