پنجشنبه نُه اسفند باید به امور خانه سروسامان میدادم. یعنی، کارهای ریز و کوچکی که حجمشان زیاد شده بود و الان وقتگیر و بزرگ بهنظر میآمدند. قبل از ظهر گردگیری کردم و وسایلم را تا جایی که ممکن بود، مرتب کردم. بیشتر از همه، دغدغهام مربوط به میز کار و قفسه کتابها بود. بعد احساس کردم نظم و آرامش به زندگیام برگشته است. روزه بودم و ظهر بهبعد احساس ضعف داشتم. روی تخت دراز کشیدم و چشمانم را بستم و سهربع خوابیدم. منبع
درباره این سایت