باز امشب دل من میل تو دارد ، چه کند؟!
بر لبت بوسه ای از عشق نکارد ، چه کند؟!
دل سپردم به خیالت همه شب تا دم صبح
جز به یادت دل من دل نسپارد ، چه کند؟!
هر شب از دوری تو گونه ی زردم خیس است
از غم دوری تو دیده نبارد ، چه کند؟!
رفتی و درد من افزون شده از فاصله ها
بعد تو درد مرا دل نشمارد ، چه کند؟!
می نویسم غزل از حال دل عاشق خود
اگر از عشق قلم هم ننگارد ، چه کند؟!
آخرِ شعر مرا خوب بخوان ای مه من .
باز امشب دل من میل تو دارد ، چه کند؟!
درباره این سایت