صبح بیدارشدم و برای خودم لقمه درست کردم و رفتم کام و روشن کردم ددرهمون حین ک لقمم میخوردم کارمم انجام دادم چندتا عکس دایی وادیت زدم و ریختم توگوشیم استوری گذاشتم چون که تولد دایی جون ارشد بود شروع کردم ب دینی خوندن اخراش بودم ک صدای ایفون خونه اومد دیدم پدر بزرگه و درو باز کردم و سلام واحوال پرسی تاغروب بود خونمون بود حرصم و دراورده بود همش میگفت چرا عروسی نمیگیرن همه پشت سرتون حرف میزنن اخه تواین وضعیت کرونا چ جوری اخه دهن مردم ک همیشه بازع واسه پشت سرحرف منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود گزارشهای کارآموزی و پروژه دانشجویی مایک وان؛ دانلود آهنگ و فیلم جدید info-tech طراحی سایت کمپانی سلامت زنان دانلود فایل