داستان کوتاه و آموزنده رستم و سهراب از شاهنامه روزی رستم برای شکار به نزدیکی‌هاي‌ مرز توران می رود، پس از شکار به خواب میرود. رخش که رها در مرغزار مشغول چرا بوده توسط چند سوار ترک به سختی گرفتار میشود. رستم پس از بیداری از رخش اثری جز رد پای او نمیبیند. در پی اثر پای او به سمنگان می رسد. خبر رسیدن رستم به سمنگان سبب می شود بزرگان و نامداران شهر به استقبال او بیایند. رستم ایشان را تهدید می کند چنانچه رخش رابه او بازنگردانند، سر بسیاری را از تن جدا خواهد رستم ,آموزنده رستم ,داستان کوتاه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ابن سینا رمان اندروید بهداشت حرفه ای کاکو چت | شیراز چت| چت روم فارسی کلاس درس اولی ها فرش ماشینی 700 شانه پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان