ماهی: نگاهش میکردم که چطور همیشه، اینقدر راحت از خودش میگذره، و فقط غم بقیه رو میخوره همه ی عمرش رو پای نگرانی دیگران میگذرونه و برای خودش، اهمیت قایل نیست. اون روز، واضح دیدم، که من هم، مثل همون آدمم. و هرگز نمیفهمیدم، که بابا! خودمم نیاز دارم خودمو درک کنم. من تو موقعیت ضعیف تر بودم، با اینحال، داشتم از کسی که از وجودم میکند، مراقبت میکردم. ازم پرسید: " ماهی؟ میتونی از خودت مراقبت کنی؟" آه. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

sStude2n هر چی که بخوای کلش آف در آستانه ظهور گروه بازیسازی خزیر smallgira الان بخر تحویل بگیر بهترین سایت