یکی از آپهای تلفن همراهم را حذف کردهام. ناخوشم میکرد. تا در را باز میکردم میافتادم درون دریایی متلاطم و هی میچسبیدم به تخته پارهای. دقیقهای با آن تختهپاره یکی میشدم و باز دیگری و دیگری و دیگری. افتاده بودم میان هزار درست و نادرست. میان هزار تناقض. و این میان زمان هم شتاب میگرفت و اندوه هرز رفتن و هدر دادن هم اضافه میشد بر اندوهان سنگین دیگرم. آمدم چند خط دیگر هم نوشتم و دیدم نه! همه همان است که در همین چند خط گفتهام. میان ,میان هزار منبع
درباره این سایت