دلنوشته کرونایی شماره 4

نویسنده الهه فاخته

 

امروز 21 فروردین ماه است اما در تهران برف می بارد .

البته اینجایی که من هستم دقیقا وسط شهر تهران است و فقط باران می بارد شاید هم دانه های برف بسیار ریز باشند من هنوز دستم را از پنجره بیرون نبرده ام . 

فقط کمی پنجره را باز کرده ام . تا باد مهربانیش را به گلهایم تمام کند . 


باد که بی حوصله باشد , به هر چه که سر راهش بیاید سیلی می زند اما بسیار مهربان است حالش که خوب باشد همه را می بوسد و نوازش می کند . و الان بهار است فصلیست که حال باد خوب است!

و امروز از همان بهارهاییست که مدام می بارد و رنگ خود را , بوی خود را از بین درزهای پنجره به داخل خانه ها می پراکاند 

نمی دانم خوشحال باشم یا ناراحت !

خوشحال از اینکه امسال با کلی نعمت و مهربانی خداوند شروع شده است 

و ناراحتی از اینکه برف برای زمستان است و تا زمانیکه هوا سرد باشد این ویروس کرونای راحت طلب از دیار من نمی رود !

 

 

بقیه دلنوشته کرونایی از دلنوشته های روزانه من در ادامه مطلب


الهه فاخته دلنوشته ,کرونایی ,پنجره ,بارد ,دلنوشته کرونایی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جهنم هیپ هاپ کدنویسی پروژه های تخصصی آموزش اموزش و مطالب "نَـــــــــفَـــــسِ عِـــــشــــــــق" دانلود آهنگ جدید بهترین سایت دانلود اتو گالری ماشین های اسپرت