خط بکشی بدورخلاف

«دریفت» یک بازی آن‌لاین مسابقه‌ای ماشین‌سواری با ماشین‌های ایرانی و خارجی است که توش می‌تونی در هر لحظه به طور آن‌لاین با بازیکن‌های دیگه رقابت کنی.
ماشین مورد علاقه‌ات رو انتخاب کن؛ به شکل دلخواه اسپرتش کن؛ قسمت‌های مختلفش رو ارتقا بده؛ و حالا وقتشه که بزنی به جاده و خیابونا رو به آتیش بکشي! کلی رقیب دیگه هم منتظر هستند تا دست فرمونت رو به رُخشون بکشي.
اپک مینی

همیشه هم که بالارفتن خوب نیست! همیشه که نباید بالا رفت و قله‌های بلندتری فتح کرد. خوب است گاهی همانجا روی قله‌ی دنج و کوچکی که فتح کرده‌ای دراز بکشي، دستت را زیر سرت بگذاری و از تماشای شکوه بکر آسمان، لذت ببری. گاهی خوب است بنشینی، نفس عمیقی بکشي، آتشی روشن کنی، چای بنوشی و به قله‌های بزرگ‌تری فکر نکنی. خوب است گاهی به جای ادامه دادن، به نصیحت ابرها گوش کنی، بساطت را جمع کنی و زیر آرامش صخره‌ای پناه بگیری تا مبادا باران بزند و خیس شوی، تا م�

دانلود آهنگ ساز دلم کوکه برات لک زده دل واسه صدات شاهین بنان - موزیک ایرانی
Ahang saz delam koke barat lak zade del vase sedat az Shahin Banan
دانلود اهنگ ساز دلم کوکه برات لک زده دل واسه صدات - موزیک ایرانی
ساز دلم کوکه برات لک زده دل واسه صدات یکی باش واسه کسی که یکیه برات به سینه سنگتو زدم به جونت میخورم قسم نمیذارم یه تارم از موهات بشه کم عاشق نشدی بدونی چیه عشق یه حال عجیب و غریبیه عشق عاشق نشدی وابسته بشی از عالم و آدما دست بکشي عاشق نشدی بدونی چیه عشق یه حال عجیب و غر

پر کشیده دلم انگار مثل این کبوتراتم
پرکشیده دلم اینجا که میون زائراتم
داغ یه بغض قدیمی راه گریه هامو بسته
تو خودت برس به داد  عاشقای دل شکسته
با دل شکسته اومدم جوابم نکنی
مگه میشه که بخوای و مستجابم نکنی
با دل شکسته اومدم با چشمای ترم
اومدم دست نوازش بکشي روی سرم
منوبریدم از یه دنیا به توه چشم امیدم
تو یه گوشه ی بهشتی چون ازت معجزه دیدم
بزار این چشمای خیسم که پر از خواهش و درده
برسه به آرزوهاش دست خالی برنگرده
با دل شکسته اومدم جوابم �

خب، دلیل اینکه همه ی پستام توی روبیکا هست چنل ایشونه :)) نکشی منو چنل رنگی :)) از ممبرات خجالت بکش :)) با کپی کردن به هیچ جایی نمیرسی :)) باید زحمت بکشي :)) مینویسی کپی نکنید؟! بابا تو دیگه چه رویی داری :)) خودت کل چنلت اسکیه :)) چند سالته که نمیتونی بفهمی کپی کردن کار خوبی نیست؟ :))

آدمها بعضی مواقع توی یه موقعیت می افتن.نه راه پس نه پیشنه دل برگشتننه موندن.من نمیدونم خدا چرا خودکشی رو آزاد نکرده؟؟؟.یعنی بمونی و زجر بکشي؟؟؟هیچ منطقی این رو قبول نمیکنه.به نظرم خود خدا هم دوس نداره بنده هاش زجر بکشناز عدالتش بدورهموندن و زجر کشیدن هر لحظه؟؟؟؟یا رفتن و راحت شدن؟؟؟؟.نظرتون چیه؟؟؟؟

تا حالا شده بخوای با دنا تو خیابونای تهرون لایی بکشي و ویراژ بدی؟
یا نهایت لذت رو از سیستم صوتی ماشینت ببری؟
میتونی همین الان بازی رو از کافه بازار دریافت کنی و بری تو گاراژ و یه رینگ اسپورت و باله بندازی رو ماشینت و بزنی تو دنده حالشو ببری
اپک مینی

تا حالا شده بخوای با دنا تو خیابونای تهرون لایی بکشي و ویراژ بدی؟
یا نهایت لذت رو از سیستم صوتی ماشینت ببری؟
میتونی همین الان بازی رو از کافه بازار دریافت کنی و بری تو گاراژ و یه رینگ اسپورت و باله بندازی رو ماشینت و بزنی تو دنده حالشو ببری
اپک مینی

سیاه در کنار سفید، دور در کنار نزدیک،شب در کنار روز نگاه کن: هزار نقطه تاریک است و در دل یک شب، هزار ذره نور، و در این قصه حکمتی هست که جسنجو باید،اما. اما روز تازه ای هست که باید دید باز روزی نو در راه است و تو باید که مسلح باشی، با عشق، اندیشه، ایمان، شادی سهم ما از میلیارد ها سال حیات و حرکت، ذره بسیار ناچیزی است، این سهم را چه کسی به تو حق داد که با خستگی و پیری روح، با بلاتکلیفی، با کسالت، با دودلی، به تباهی بکشي؟ پ.ن.

نتیجه بازی چهار-هیچ به نفع اون تموم شد! داشت لبخند می‌زد که بهش گفتم "تو با دو تا گل هم برنده قطعی این بازی بودی. توی دقایق آخر، دو تا گل اضافه زدنت، فقط تحقیر من بود و خواستی قدرتت رو به رخ من بکشي، غیر اینه؟" لبخند از لبش پرید. گفت "این چه برداشتیه که داری؟ بازیه دیگه." و دقیقا نکته ترسناکش برای من همین بود که برای یه بازی بی‌اهمیت، اینجوری قدرت‌نمایی کرد!

امروز مدرسه تعطیل شد. به دلیل الودگی هوا . اصلا انگار تو هوا گونی گونی الآینده خالی کردن . تو حیاط نفس بکشي نفست می گیره همینجوری درس های مدرسه عقبه بعد هی تعطیلی می خوریم .انگار حالا بالای بالای چرخ و فلک روزگاریم . کاری نمیشه کرد .‌ باید صبر کنیم و صبر کنیم تا وقتی که چرخ و فلک پایین بیاد   

چقد دلم برا اینجا تنگ شده بود برا خلوت خودم و نوشته هام که خود واقعیم و یدک میکشن دوباره یه چالش یهویی داشتم و یه زنگ خطر که بهم میگه باید سریع خودتو بکشي بیرون از این باتلاق خدایا شکرت که همیشه قبل اینکه دیر بشه بهم خبر میدی و سر بزنگاه نجاتم میدی فعلا چن روزی باید با این کودک منزوی قهر کرده ی خزیده در کنج عزلت کنار بیام و یکم لوسش کنم تا همه چی بهتر بشه خودم جان هواتو دارم. البته سعی میکنم ♥️

هرچی عطر و بوهای بیشتری بو بکشي دیگه دماغت پر میشهُ بویی حس نمیکنی از هرچی بیشتر بچشی دیگه طعمشو حسی نمیکنی حالا میخواد طعم لذت باشه حسرت باشه هرچی که باشه از یه جایی به بعد دیگه هیچی مزه نمیده حتی هرچی رنگ و لعاب تر و خوش عطر و طعم تر باشه بیشتر حس پوچی میکنی وقتی نمیتونی حس کنی!

وقتی برایش می نویسم دلم برایت تنگ است، منظورم آن حجم از دلتنگیست که میان کارهای روزمره پنهانش کنی و یک ذره از دلتنگی را بریزی پای گلدانِ لبِ پنجره، کمی دیگرش را روی فرش جارو کنی، از روی آینه دستمالش بکشي، با فنجانِ چای بشوری اش و نهایتا همه ی آنچه را که زیاد هم نیست و باقی مانده را بریزی توی غذای روی گاز و سعی کنی قورتش دهی و اجازه دهی همان جا توی تمام ِ وجودت پخش شود و سلول به سلول بفهمی اش، وقتی یک چیزی را با تمام وجود میفهمی، بیشتر توی دلت جا�

حسن آقا میری ب من ی ایده جدید داد هزار بار شنیده بودمش اما بهش فکر نمیکردم ولی وقتی آقامیری گفت، بهش فکر کردم و دیدم وای. چقدر عجیب. راست میگه ها. خلاصه حرفش این بود که: " ما که نمیخوایم به هر قیمتی زنده بمونیم " چقدر این ایده عمیقه. اگه بهت بگن برای زنده موندن مجبوری یک ظلم بزرگ بکنی. مثلا یک نفر دیگه رو بکشي یا حتی نکشی و شکنجه کنی. کار درست رو انتخاب میکنی یا عافیت و حیات خودتو؟ خیلی تصمیم سختیه.

وقتی هیچ‌ انتظاری نداری رهایی چقدر رهایی حس خوبیه. امروز کریس می گفت چقدر مثبتی . فکر کردم از بس زجر کشیدم فهمیدم دیگه بسه ضرورت نداره زجر بکشي . گاهی بدنم رو‌ می بینم یادم می یاد من کی ام اونوقت دیگه انتظاری ندارم از خودم و بقیه و . و این حس بی انتظاری ، دوست داشتن بی چشمداشت، خیلی زیباست، کاش ز این رو می فهمید. اما خدا رو شکر که من حداقل رها‌شدم وقتی فهمید زمستون می رم کایرو .

وقتی عاشقانه نوشیدنی ها مخصوصا اسموتی رو دوست داری حتی اگر یک سلبریتی هم باشی نمیتونی از عشقت بهش دست بکشي خب البته من یک سلبریتی نیستم . همه ماجرا از روزی شروع شد که کیم و ست به خونمون اومدن خیلی متعجب بودن انگار که یه اتفاق عجیب افتاده بود. کیم لبخندی زد و گفت ساختمان بسیار گران رو به رو به رفت . کیم لحظه ای سکوت کرد و گفت خانواده ای که آمدن به آنجا خیلی پولدارن. دو خواهر و یک برادر . خواهر کوچک تر عین ما ۱۴ سال دارد .

آقاجان دوست داشت که ما دخترها همه معلم بشویم. می گفت معلمی برای زن بهترین شغل است. بی درد سر است. چند ساعتی در روز مدرسه می‌روید. سه ماه تابستان را هم می نشینید توی خانه و سر برج به سر برج حقوق می‌گیرید. اما برای مرد نه! حقوق معلمی کفاف چرخاندن زندگی را نمی‌دهد. مرد باید کاسب باشد. یکی نبود بیاید به آقاجان ما بگوید: مرد خدا تا حالا شده بروی سر یک کلاس با سی تا بچه توی یک اتاق بنشینی و درس بدهی؟ اصلا درس نه، نفس بکشي؟ برای اینکه صدایت به ته کلاس بر�

در بعضی طوفانهای زندگی، کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت. متوجه میشوی, بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد متوجه میشوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان شناخت و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست، آگاه شدن تاوان دارد ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشي، این آگاهی دردناک است اما هرگز تلخ نیست

اون عوضیایی که لینکارو از روی عکسا پاک میکنن، اره خودتون، فکر میکنین من نمیفهمم؟! :)) پستاتونو پاک میکنید از روبیکا یا آیدیتونو میدم اتحادیه تا فیلتر شین، انتخاب با خودتونه :) و البته، خودمم طرز لینک گذاشتن رو عکسا رو عوض کردم تا نتونین پاکش کنید :)) ها ها! چطوری میخوای با رنگ کردن روی عکس لینک رو برداری؟! ضایع میشی جانم! :)) ببینم میتونی روی چهره جیمین خط بکشي یا نه !؟ :)) . . . ها ها! چطوری میخوای با رنگ کردن روی عکس لینک رو برداری؟! هنوز دهنت بو شیر

تنهایی یعنی با خودت حرف بزنه هیچکی نباشه
تنهایی یعنی زانوهات از عمر رفته ت راضی نباشه
تنهایی یعنی به تولد نزدیکتر میشی هیچ حسی نباشه
جز اینکه پیرتر میشی
تنهایی دروغ هایی ان که باور می کردی
تنهایی زانوها تن که بغل می‌کردی
تنهایی حسرتایی ان که دویدی و چیدی
تنهایی مقصد هایی ان که خواب دیدی
(آدم ساده اونی که تو میبینی دریا نیست سرابه
حالت اصلا خوب نیست و خیلی خرابه
افسرده شدی غم و غصه ات خیلی زیاده
خیلی زیاده)۲
تنهایی یعنی تیک تیک ساعتت �

خیلی خسته‌م. ساعت سه و یازده دقیقه‌ست. چشم‌هام بی‌نهایت خواب میخواد اما مغزم بیداره و اذیت میکنه. درس‌ها، صداها، کارها تو سرم میپیچه. دیروز تولد سارا بود. حس می‌کنم حتی نشد درست و حسابی تو ایمو حرف بزنیم و از تولد با هم بگیم. روزمرگی اینجاست که یقه ی آدم رو میچسبه انقدر که وقت نداشته باشی عزیزترین ِ جانت رو وقتی نمی‌تونی ببوسی، بغل کنی به جانت بکشي حداقل یه دل سیر باهاش حرف بزنی. اونم وقتی تمام وجودم دلش نمیخواد سر هیچ صحبتی رو باهاش قطع ک

گفت:میگم منو خرنکن منبعدم حق نداری طریق زندگی منو به چالش بکشي هنوز نفهمیدی که من همینم که هستم گفتم باشه هرچی تو میگی .من میرم خونه غلام ومنتظر تماست میمونم ولی الان که میخوام برم بچه هات . گفت :بچه های کرم اونا اگه بچه من بودن به حرفام گوش میکردندو اغفال کرم نمیشدند واینجوری باآبروی من بازی نمیکردن گفتم:باشه بابا بچه های کرم سرراهمو نگیرن گفت:سگ کی باشند پدرشونو درمیارم گفتم:مردم چی این همه فضول تو این محل که میگی اونا کاردستم ندن کلافه گفت:

نمی‌دونم چه جمله ی عجیبیه که میگن دلم تنگ شده.یعنی اونجوری که باید حق مطلبو ادا نمیکنه.در واقع آدم میسوزه و ذره ذره تموم میشه و به جایی می‌رسی که دیگه دلی نمونده حتی واسه تنگ شدن! میسوزی و کاری از دستت بر نمیاد. نمیتونی فاصله رو مقصر بدونی چون میبینه ضعیفی و کاری می‌کنه بدتر دلتنگی بکشي. بعدشم وایمیسته و به ریشت می‌خنده.شایدم مقصر خاطره هاس، همون خاطره های لعنتی که فکر میکنی قشنگنو آخرشم تبدیل به بغض میشن و میشینن گوشه ی گلوت.بدتر از تیغگ�

حالم ازت بهم میخوره آپارات . میدونی 1 ساعت بر کردم تا این ویدیو آپ بشه اونوقت تو دوصوت حذف کردی . خودتو بکشي هم میزارم . حذف نکنننننننننننننننننننننن. خب حا.یافا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.

چه چیز باعث میشود که جایی که به آن نقل مکان کرده ای به خانه تبدیل شود؟ چه چیز باعث میشود که در اوضاع نابجای اقتصادی تصمیم بگیری از کارت بیرون بزنی؟ چه چیز باعث میشود که در گرمای تابستان از سربالایی تند قدم بزنی بروی در گوشه ای از شهر که ساعتی بگذرانی؟ تو هم مثل من میخواهی از همه این کارها چند قصه خوب برای تعریف کردن بیرون بکشي. از روزی که همه چیز را رها کردی تا کار مورد علاقه ات را انجام بدی و شرایط اصلا خوب بنظر نمیرسید یا میخواهی یک نقطه شهر �

به تو دوستِ من که اینو می‌خونی، اگر تو شرایط سختی هستی که حس می‌کنی غما و دردای دنیا رو سرت خراب شدهژ نگران نباش اینم می‌گذره و فقط یه سری خاطره ازش می‌مونه؛ تو دنیایی که سرابه نگران چی هستی؟! ببین تو این دنیا هیچ چیییییی ارزش نداره که عذاب بکشي، درسته مشکلات هست و قلبت خیلی وقتا سنگین می‌شه و اشکات روی گونه‌های قشنگت سرازیر می‌شه اما تهش که قرار نیست همین‌جوری بمونه. جلوی گریه کردنتو نگیر، خدا اشکو آفریده برای وقتایی که بار زیادی رو دو

سپاس بابت همه نظرای خفنتون این نظر خیلی ریز و دقیق و همه چی تموم بود واسه همین گذاشتمش وگرنه همتون نوشته هاتونم مثل خودتون زیباعه ! حتما حتما اگه نخوندینش بخونین فکتون بیفته از این حجم ظرافت! پ.ن : فکر می کنم نظرش طولانی تر بوده ولی تو کامنتا جا نشده با همه اینا همین هم خیلی خوبه ، سپاس دوباره دختر نور زیبا ! نور دخت : پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹ ۱۵:۲۵ زندگی درد قشنگیست که جریان دارد. آهای دلنیا خانوم تا حالا به ذهنت رسیده ممکنه توعم بعد جدایی درد بکشي؟ م

بیدار کردن خواست و اشتیاق قلبی طوریکه که واقعا نخوابی و موفقیت رو بو بکشي در گرو اینه که مدام انگیزه خودت را حفظ کنی. انگیزه دوش قهرمانان است. این فایل زیب.تی تی کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد

دیشب با اینکه به خانه ی لیلی رفتم ، و ندیدمش ، مجنون تر از هر خسرو با بوی گامهایش مست تر از همیشه بیرون آمدم.چه خوش است در هوایی نفس بکشي که میدانی و می بینی ، ذره ذره ی آن هوا دم و‌بازدم های یار را به قلب عاشقت هدیه میدهد.اما من بیچاره زهره ندارم که بگویم : دوش مرا حال خوشی دست داد او که بی من بیچاره کجا بوده است ، او که هر نگاهش شفای دل بیمار من است ، نیم‌نگاهی به این دور افتاده ی بیخبر کند اما با همه ی این حرفها دلخوشم به یک هوایی که او در �

هر ماشینی که دوست داری انتخاب کن٬ یه رینگ اسپورت روش بنداز ٬ تو دوزی ماشین رو عوض کن و ارتفاعش رو بیار پایین. از ماشین قشنگت عکس بگیر و با رفقات به اشتراک بذار. موتور ماشین رو حسابی تقویت کن و خودت رو برای یه رقابت نفس گیر آماده کن. خب هر وقت که حس کردی حاضری استارت بزن و از گاراژ بیا بیرون. وقتشه که با سرعت تمام لایی بکشي و آدرنالین خونت رو بالا ببری!
آفلایناپک مینی

اون پیراشکی شورا بوداااااااا اونارو امروز مامانم اورد سر سفره داداشم بعد ناهارش یدونه برداشت داشت میخورد بعد مامانمم یکی برداشت یک سومش و خورد گذاشت برگشتم رو به داداشم گفتم باید جوره مامان خانومتم بکشي و اشاره کردم ب پیراشکیه مامان داداشمم به نگا کرد بش بد گف من همینم دیگه نمیتونم بخورم ی نگا ب پیراشکیه نصفه خودش کرد گذاشتش گوشه ظرفشو دیگه نخورد بیچاره راس میگف:/ منم ک خوردم تو طول تموم مدت قیافم مث اون موقع هایی بود ک خرمالو میخوری دهنت گ

گاهی وقتا یادمون میره ک زندگی قرار نیست اینقدر سخت باشه که قرار نیست هر شب با ناراحتی چشم ببندی و هر صبح بگی چرا دارم بیدار میشم گاهی وقتا حتی کسی نمیدونه چقدر عمیق درخطری. حتی اینقدر تدریجی بوده ک خودتم متوجهش نیستی گاهی وقتا خودت باید خودتو نجات بدی تک تک وزنه ها رو رها کنی و دوباره به سطح آب برگردی نفس بکشي و یادت بیاد زندگی چی بود یادت بیاد هیچی باارزش تر از آرامش قلبت نیست