صبح وقتی سرکار میرم این دانش آموزهارو میبینم که کتاب بدست منتظر سرویسن خدا چه روزهای گذشت چه بدبختي هاییمن دلم میسوزه براشون یا برادر زادم کلاس اول با چه بدبختي داره نوشتن و خواندن یاد میگیره زمان دانشگاه تو فصل امتحانات میرفتم سر جلسه دوستان می پرسیدن خوندی یا نه می گفتم ببین دو نفر وقت امتحان خیالشون راحته راحته گفت کیا گفتم یکی اونه که خونده و بلده و یکی که نخونده و کلا بلد نیست چیزی اما اونه که نصف و نیمه خونده تا لحظه آخر کتاب به دست
عده ی زیادی هر روز کرونا می گیرن و بد حال میشن و میرن بیمارستان،یه درصدی ازشون با حال و وضع بد می میرن و اونقدر وضع خرابه که نمی تونن راحت بمیرن حتی. عده ی زیادی از مردم هم خیلی فقیر شدن،جان شون به لب رسیده،هیچ پولی برای هیچ چیز ندارن و زندگی شون تیره و تار شده.دیگه نمی دونم هم وطن هام این روزها به چه بدبختي های دیگه ای دست و پنجه نرم می کنن.من هیچ کدوم از این بدبختي ها رو ندارم. احتمال اینکه کرونا بگیرم کمه چون تماسی با بیرون ندارم و دائم خونه ـم
اون بالا نشستی چیو نیگا می كنی؟ حتمأ پات رو هم رو پات انداختی و سیگارتم گوشه لبت دود می كنی و به این بلوشویی كه این پایینه لبخند میزنی!!! چرا نیستی چرا نمی بینی منو؟ من میخوام نباشم وسط این همه بدبختي!!! خواسته زیادیه كه میگم از اون بالا منو بشنو و دستمو بگیرو بنداز بیرون این گردون ناجور. خدایا خسته ام منو ببر این یه التماسه منو بشنو!!!
من دیگه تحمل این حجم از بدبخت شدنه ایرانو ندارم! دلار که سر به فلک کشیده خونه ،ماشین ،اصن همه چی گرون شده گوشی بالای ۳۰۰ یورو دیگه وارد نمیشه! ازونور کروناس نمیشه مهاجرت کرد و هیچ جا رامون نمیدن! ارزش گذرنامه ایرانی کلا رف تو رتبه ۱۹۴ پارسال ۱۰۱ بود امسال ۱۹۴! فک کنم یکی مونده ب اخریم!???? جنوبو دادن به چین،ایرانو ب فنا دادن! چرا واقعا اینهمه بدبختي باید تو زمان ما اتفاق بیوفته؟! چرا ارزوهامونو باید خاک کنیم؟! اصلا تمومی داره این بدبختي؟!ملت ندا
داستان کوتاه دلیل گریه مردی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند، نشست و بنای گریه گذاشت. سبب گریهاش را پرسیدند، گفت: من مرد غریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختي خودم گریه میکنم. مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند. شب دیگر دیدند همان مرد باز گریه میکند، گفتند: دیگر چه شده؟ حالا که شغل پیدا کردی. گفت: شما همه منزل و مسکن دارید و میتوانید خوتان را از سرما و گرما حفظ کنید ولی من غریبم و خانه ندارم؛ برای همین بدبختي گریه میکنم.
آنروز، روز عقدكنان دختر حاكم بود. حاكم برای دخترش مراسمی گرفته بود كه حد و حساب نداشت و اكثر صنفهای شهر برای این روز تداركات دیده بودند كه بیشتر آنها زیادی بود. یوسف و زهرا هم در این مراسم حضور داشتند. یوسف با دیدن این اوضاع طبق معمول شروع به نق زدن درباره اوضاع شهر میكند و میگوید كه: «مردم این شهر گرسنگی و بدبختي و نداری میكشند، ولی در یك روز كلی ولخرجی میكنند».زری از یوسف می خواهد كه باز شروع نكند و خودش را ناراحت نكند.
انسان همچون قطره ای شبنم است و هستی همچون دریا. ما همواره می كوشیم خود را از دریا جدا نگاه داریم. ریشه بدبختي ما همین است. پس تو فقط باید یك كار را انجام دهی: باید وارد دریا شوی تا قطره نیست شود. البته قطره براستی نیست نمی شود. فقط حد و مرزهای كوچكش را از دست می دهد. دریا گون می شود. خود دریا می شود
چیک دانلود پورتال جامع سرگرمی و تفریحی
چیک دانلود پورتال جامع سرگرمی و تفریحی
وقتی فردی شما را آزار میدهد،شما را کوچک میکند واجازه نمی دهد شما در بهترین حالتی که میتوانید باشید و دائما حال شما را میگیرد،دیگرجایی برای احساسی بودن نمی ماند.احساسات در خور عشق و مهربانی است،در خور کسانی ست که اهرم های مثبتی در زندگی شما هستند.احساسات خود را برای کسانی نگه دارید که نسبت به شما بامهربانی واحترام و منزلت رفتار میکنند.احساساتتان را خرج کسانی که سعی در تخریب شما دارند و نمی خواهند به شما اجازه ی رشد دهند، نکنید!
سموم فقط ماد
سموم فقط ماد
همیشه از هر چی بدم اومده سرم اومده . همین چند روز پیش نوشتم پوشش مرد با لباس گل گلی دوست ندارم و اینکه کو خواستگار؟ پسری با لباس گل گلی خواستگارم شد???????????? پسر بدی نیستا. منتهی من نمیخوام پسر فامیل بدبخت بشه حداقل این بدبختي رو نصیب یه غریبه کنم تا به خودی ضرری نرسه????
یهجایی توی زندگی هست که دلت گرفته، ولی مجبوری بخندی و شاد باشی، به اون لحظه میگن اوج بدبختي. لویی فردینان سلین پی نوشت: برگ ریزون آرزوهامون شروع شده ولی هنوز تا پاییز خیلی راه هستش. از خستگی هام نمیگم که دیگه همه رو خسته کردم ایستاده این جا میخندم،چشمامو رو به همچی می بندم فقط واسم دعا کنید .
به نام خدادیروزی،بعدازتولدپسرم،اینقدر هله هوله خورد که رودل کرد وبعدم تب و افتاد که من از کارهام موندم.شب تانیمه هاش بخاطر بالارفتن تبش خواب نداشتم.از استرس نمیتونستم بخوابمداشتم بالاسرش به پیچیدن ها وناله کردن هاش گوش می دادم وباخودم میگفتم خدااین همه شب به این راحتی میخوابم اما نمی فهمم که چقدر نعمت آسایش و آرامش ناشی از سلامتی بچه هام وخودمو استفاده میکنم اما نمی دیدم این هدیه ی زیبای تورا خنده داره که ما میگیم ما کارهای خوب میکنی
پکیج آموزشی بله یا خیر،خوشبختی یا بدبختي پکیج آموزشی بله یا خیر،خوشبختی یا بدبختي ویژه *پکیج آموزش دروغ سنجی و ذهن خوانی مخاطب* اولین پکیج ذهن خوانی مبتنی بر متد علمی مناسب برای : -شاغلین تمامی حوزه ها وبخش های اجتماعی -فعالین اجتماعی -معامله گران وفعالین اقتصادی -کسبه وبازاریان -جوانان درشرف ازدواج -جلسات خواستگاری وازدواج -دانشگاهیان -عموم مردم وخانواده ها -کاملا بی نظیر ومنحصر به فرد 49صفحه فایل PDF رنگی وطراحی حرفه ای *
باز باران اما کو ترانه؟؟
کو دو دست کودکانه؟؟
کو نگاه عاشقانه؟؟
کو سلامی بی بهانه؟
دل شکسته،قد خمیده،
آخر دنیا رسیده.
بی کسی تنها رفیق است
دلخوشی با ما غریب است
چشم در چشمان باران
.
یادتونه؟ دیگه نه بارون هست نه ترانه
فقط بدبختي و غم و غصه هست همین :)دلنوشته های هلیا
کو دو دست کودکانه؟؟
کو نگاه عاشقانه؟؟
کو سلامی بی بهانه؟
دل شکسته،قد خمیده،
آخر دنیا رسیده.
بی کسی تنها رفیق است
دلخوشی با ما غریب است
چشم در چشمان باران
.
یادتونه؟ دیگه نه بارون هست نه ترانه
فقط بدبختي و غم و غصه هست همین :)دلنوشته های هلیا
هو النور :)امروز ۲۱ آذر تولد این بشر دوست داشتنی "احمد شاملو" جآن ئه.تا حالا از نامه های شاملو به آیدا چیزی خوندین؟انقدر این آدم قشنگ حرف میزنه ، قشنگ مینویسه، که با خودم میگم مگه میشه انقدر قشنگ عاشق بود؟ اصلا داریم همچین چیزی.و انقدر زیبا میگه که با تک تک خطاش حس میکنم منم عاشق آیدا میشم. عاشق احمدِ آیدا میشم.کآش عشق نمیره تو این زندگی، تو این دنیا.:)"که آدم به آدم زنده است، آدم به عشق آدم زنده است" در ادامه چند تا تیکه دلبرانه از نوشته هاش رو
به تو براى اینكه میتونى ساعت ها از من بیخبر باشى غبطه میخورم. برای همه ى اون لحظه ها كه تصمیمِ آخرت، رفتنهمن عاشق اون نفسِ عمیق و خیالِ راحتتم وقتى تلفنت روم خاموشه و فكر میكنى پرونده ى من برای همیشه تو زندگیت بسته شده.تو كه نمیدونى من چقدر خسته ام از خودم، تو كه نمیتونى منو ببرى از پیش خودم. لااقل بگو دنیا بدون من چجوریه؟
یک دانش آموز دو قطبی از دانشگاه به دلیل یک سوء تفاهم اخراج می شود، بدبختي خود را در یک باشگاه خالی می کند و در آنجا با یک زن زیبا و باهوش دوست می شود و آنها برای اثبات سوء تفاهم نقشه ای می کشند…
دانلود رایگان فیلم و سریال
دانلود رایگان فیلم و سریال
به نقل از محمد عرشیانفر قُضِیَ الْأَمْرُ = كار تمام شد = لفظش را نیار راجع به بیماری صحبت نکن راجع به بدبختي صحبت نکن تا کلام جاری شود اتفاق می افتد تمام کلمات جان دارند کلمات از بین نمی روند روزه سکوت بگیرید
بدبختي و دردسر زمانی آغاز می شود که حال ما به دیگران وابسته می شود اخم کنند ناراحت می شویم بخندند خوشحال می شویم وقتی تایید دیگران اهمیت پیدا می کند دیگر تو نیستی دیگران خودشان را در تو نمایان می کنند کار درست خودت را انجام بده چه دیگران خوششان بیاید چه نه دلبسته باشیم وابستگی نابود می کند و. #کتاب#سمفونی_ذهن#هستی_حصاری
نام رمان: عشق و خرافات
نویسنده: فهیمه رحیمی
ژانر: عاشقانه و ازدواج اجباری
تعداد صفحات: 712
خلاصه رمان:
خانواده الماسی خانواده ای مرفه هستند اما تمام بدبختي ها سراغ این خانواده می آید و این به دلیل نفرینی است که جده شان جیران کرده است. وقتی شوهر جیران به تحریک زن اولش جیران را با شلاق اینقدر میزند تا میمیرد او خاندان او را نفرین میکند. کامیاب نوه پسر اول مسئولیت این خانواده را بر عهده دارد. کامیاب از بچگی عاشق محبوبه دختر عمویش که یک زن مط
بدترین شکست وقتی اتفاق میفته که تو ایمان به خودت رو از دست بدی. وقتی اعتماد به نفست رو از دست میدی مثل همون لحظه هاییه که لرز میکنی. وقتی سرما کل تنت رو میپوشونه و احساس بدبختي میکنی. اما باید یادت باشه که تا وقتی به خودت اعتماد داری همه چیز سر جاشه. خودت رو نباز، خودت رو گم نکن. اصلیترین موضوع همینه.
سلام مستر امین. شما که تو سایت نه پستی، کامنتی چیزی میذاری لااقل اکانت اصلی سایتو به من بده اگر این پستو دیدی که میدونم شاید حالا یه درصد این سایتو چک کنی جواب بده . باتچکر خدایی میبینید چه بدبختي دارم تازه ادعاشم میشه هر روز به من فکر میکنه و منو دوست داره اینا همه پست گذاشتم حتی یبارم چک نکرد تا اینکه خودم بهش گفتم وقت کردی یه نگا بنداز! اکانت اصلیم دست خودشه که به من نمیده
شتر فقط در واحد شمارش نیست که با سایر سُم داران تفاوت دارد.تا قبل از عصر موتور و ماشین،برای خودش یَلی بود از این دو تا بهتر و از اسب و باقی؛کم مصرف تر.آهسته و پیوسته می رفت.خار می خورد و بار می بُرد.آب و غذا هم که ذخیره می کرد. حالا نقشش در آورد و بُردِ معشوقه ها به کنار! اگر هم طالبِ اطلاعاتِ تکمیلی در این مورد هستید؛غزلِ "ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود" از سعدی را با صدای مهرداد کاظمی پیدا و گوش کنید تا ببینید عاشقانِ عصر شتر چه بدبختي های
دروغ نگو آینه که من هنوز جوونم واسه دلای خسته بازم می خوام بخونم بنازم این نفس رو که من رو یاری کرده سالهای ساله عشقو تو رگها جاری کرده تو این قفس می مونم تا بتونم بخونم تو این قفس می مونم تا بتونم بخونم خدا خدای دلها نذار که خاموش بشم تو این همه هیاهو نذار فراموش بشممتن آهنگ قدیمی
بعد از عمل یه دوجین بلا سر ما آوردند که مهمترینشون عفونت جای یکی از آمپول هایی بود که به صورت عضلانی تزریق کرده بودند که با هزار بدبختي یک ماهی درمانش طول کشید اما فی الحال که از درد به خودمون می پیچیم و حتی سرپا ایستادن هم داره در حد عذاب الیم می شه احتمالا باز به یکی دیگه از بیماری های بعد از جراحی دچار شدیم خدا این یکی رو هم بخیر کنه ان شاء الله + از همه دوستانی که عمومی و خصوصی احوالپرس بودند نهایت تشکر را دارم و برایشان از خداوند متعال سلام
اگر ما به این روزهای بدبختي رسیده ایم و اگر جنگ های نیابتی و پروژه های انسان کشی فقط در کشور ما اجرا می گردد یک بخشی آن به این بر می گردد که ما در حق تعلیم و تربیه اطفال مان کوتاهی کرده ایم؛ به آنها یاد نداده ایم که انسانها فارغ از رنگ و مذهب و قومیت، قابل احترام و خلق الله یکسره نهال خدایند. یاد نداده ایم که آن چه تو در ذهن و افکارت می پرورانی، نوعی از هزاران فهم و درکی است که همه ریشه در منابع دینی دارند به کودکان مان یاد نداده ایم که انسان می تو
پیامبر اكرم (ص) فرمودند:اذا التبستْ علَیكمُ الفِتَنُ كِقِطَعِ المُظْلِم فعَلیكُم بالقرآن
آن زمان كه فتنه ها چون پاره های شب تاریك به شما رو می آورند به قرآن پناه برید.
امروزه شاهدیم كه جهان مادی به لحاظ دوری از ارزشهای انسانی و الهی همچون كلافی سردرگم در مشكلات اجتماعی و فرهنگی آشفته و سرگردان است. و این سخن كه سختی و بدبختي ما به دست خداوند است مورد قبول نیست چرا كه خود می فرماید:إنّ الله لایُغیّر مابقومٍ حتی یُغیّروا ما بأنفسهِم و اذا ارا
آن زمان كه فتنه ها چون پاره های شب تاریك به شما رو می آورند به قرآن پناه برید.
امروزه شاهدیم كه جهان مادی به لحاظ دوری از ارزشهای انسانی و الهی همچون كلافی سردرگم در مشكلات اجتماعی و فرهنگی آشفته و سرگردان است. و این سخن كه سختی و بدبختي ما به دست خداوند است مورد قبول نیست چرا كه خود می فرماید:إنّ الله لایُغیّر مابقومٍ حتی یُغیّروا ما بأنفسهِم و اذا ارا
سلامی به بلندای پاییز 98 به بچه های مجازی ببخشید این روزها نمیتونم زیاد بیام وبلاگ درگیر این پایان نامه ی خراب شده ام هستم بالاخره با هر بدبختي ای بود، همون تیرماه پروپوزالم تایید شد و بعد از اون من، 6 ماه بعد، یعنی (اگه اشتباه نکنم) دی ماه میتونم دفاع کنم خلاصه اینکه برام دعا کنید حسابی به شدت محتاج دعای شما عزیزان هستم فک کنم تا الان موضوع پایان نامه م رو با توجه به سوالایی که تو پست قبلی ازتون پرسیدم، فهمیده باشید
تو تقویم هر روز یه مناسبت برای بانوان پیدا میکنی،یعنی میگی فردا روز مادره کادو میخری،هنوز قسطای کادو رو ندادی روز زن میاد،اون رو با بدبختي جور میکنی روز دختر از راه میرسه،کلیه تو میی برای کادو که میبینی ای دل غافل، ولنتاین نزدیکهتکست ناب
نشستم پشت میز بخونم . دوتا چیز زرد رو میز دیدم. صدا زدم : مصطفی بیا سریع گفت: فهمیدم اومدم زود خودشو رسوند از رو میز برشون داشت. از اتاق میرفت بیرون گفتم: آدامس بعد سیگار میچسبه نه؟ برگشت با خنده و شوخی چک مالیم کرد و رفت. رفتم دنبالش گفتم اون روزم یه بسته تو اتاق دیدم . باز با خنده و شوخی گفت: تقصیر منه بهتون رو دادم اینجوری تو روم حرف میزنی منم گفتم : نخیر تقصیر منه این همه سکوت میکنم نمیگم. ولی نترس به مامان بابا هم نگم به اون بدبختي که یه شب میریم
در سری جدید کوچه به کوچه با محمد کیانی به سراغ یکی از محله های قدیمیه تهران که اسمش رو خیلی شنیدیم ، رفتیم . با کوچه به کوچه اول از سری دوم همراه تلویزیون ب.تی تی کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد
جمع کنید این ادا اطوارهایِ بیخودی را. وقتش رسیده بریزید بیرون تمامِ آنچه از دوست داشتن ها و خواست هایی که تلنبار کرده اید روی هم و روزی هزار بار از درون نیشِتان می زند. وقتش رسیده که جمع کنید این ادا اطوارهای الکی طور را. بریزید بیرون هرچه از احساس که درونتان زندانی کرده اید. بگذارید صدای خواستنِتان گوشِ فلک را کَر کند میانِ این همه بدبختي و سیاهی که جهان را به آتش کشیده. بگذارید لحظه ای هم این دِل لاکردار شما را شکست بدهد و یک عمر مدیونش باشید
خوابم نمیبره. نمیدونم چی بی خوابم کرده یه ساعت پیش بیدار شدمو خوابم نمیبره. از یه طرف فکر باز شدن مدرسه ها و با بدبختي بردن این بچه به مهدم. از یه طرف ذوق مدرسه و کلاس. تازه یه شاگرد جدیدم امروز داشتم که شاگردم معرفی کرده بود. با کلی خواهش التماس که فقط یه جلسه میخواد بیاد قبول کردم دوساعت پنجاه بگیرم ازش. حالا گیر داده که همیشه باهمین مبلغ بیاد هرچیم بهش میگی نمیشه درک نمیکنن. خداییش درسته اینجا شهر محرومه ولی منم خیلی راه اومدم.
ستایشگر شور آزادگی ۲۸ دی ۱۲۵۷: ۱۴۲ سال پیش در چنین روزی ابوالقاسم عارف در قزوین زاده شد: «حقوق خویش ز مردان اگر ن گیرند / در این میان من و صد دشت زن سپاه من است.» عارف قزوینی پدر ابوالقاسم عارف قزوینی وکیل دعاوی بود: «از زمان طفولیت به جهت خصومتی که میان پدر و مادرم بود، مثل این بود که میان دو ببر خشمگین زیست کنیم. به یاد ندارم اسم پدرم را به خوبی برده یا برای او طلب آمرزش کرده باشم و تمام بدبختيهایم را از او میدانم.» آموزشهای نخستین را در
درباره این سایت