شعر گردانی اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار پايه دوازدهم
شعر گردانی اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار صفحه ی 76
اي باد صبا خبری از درگاه معشوق براي من بياور و من را با آن خبر چنان خوشحال کن که همه ی غم و اندوه هستی و زندگی را از یاد ببرم و همیشه با اين فکر که به معشوق خود نزدیک و نزدیکتر می شوم در آرامش زندگی کنم.
انشا
شعر گردانی اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار صفحه ی 76
اي باد صبا خبری از درگاه معشوق براي من بياور و من را با آن خبر چنان خوشحال کن که همه ی غم و اندوه هستی و زندگی را از یاد ببرم و همیشه با اين فکر که به معشوق خود نزدیک و نزدیکتر می شوم در آرامش زندگی کنم.
انشا
مانند رویاي عطر ِ نان ِداغ ِ پیچیده در سری میانه ی قحطی ، سرما ، در به دری تو را به یاد می آورم و در خاطره ات می پیچم چنانکه تشنه ی در جنگ مانده اي در خاطرات آب، آبادی. مرا به یاد بياور مانند ساحره اي غمگین در حسرت بازگرداندن زمان به هفت روز پیش از اين! به قبل خلقت قابیل به قبل عزاي پیاپی ! مرا به یاد بياور تا آوار ِآشوب ِجهان از یادم برود لاجرم.
به دیدارم بیا
و برايم دستهايت را سوغات بياور
تا پس از اين معجزه
پايیز را به جهنم بسپارم
که عشق از هر آتشی سوزان تر خواهد بود!
به دیدارم بیا
و برايم خدا را هدیه بياور
تا پس از اين حادثه
خدا به من
به تو
و به ما
ايمان بياورد
که عشق میتواند گاهی در یک عصر پايیزی
از دست هاي من
که خفته اند در جیب هاي تو.
به جهان نازل شود!
#حامد_نیازی
خلسـه
و برايم دستهايت را سوغات بياور
تا پس از اين معجزه
پايیز را به جهنم بسپارم
که عشق از هر آتشی سوزان تر خواهد بود!
به دیدارم بیا
و برايم خدا را هدیه بياور
تا پس از اين حادثه
خدا به من
به تو
و به ما
ايمان بياورد
که عشق میتواند گاهی در یک عصر پايیزی
از دست هاي من
که خفته اند در جیب هاي تو.
به جهان نازل شود!
#حامد_نیازی
خلسـه
رمان اي مهربان چراغ بياور بقلم آزیتا خیری هوروشبند میخواند و خرگوشی میرقصد! آنسوتر زنی سکههاي مهریهاش را میشمارد و دیگری میان عکسهاي قدیمی به دنبال ردی از گذشتهی مشترکش با عشقی خاکخورده میگردد. #اي_مهربان_چراغ_بياور حکايت زندگی کسانیست که گویا از تقویم جا ماندهاند. دل به پوسیدگی کهنهباغهاي اين قصه سپردهاند، اما میان نواي قدیمی ملوک ضرابی و تحریرهاي گلپا و چهچههی هايده، یکی هم پیدا میشود که ریتم موزون پاه
کاش میدانستیم هیچ پروانهاي پریروز پیلگیِ خویش را به یاد نمیآورد. حالا مهم نیست که تشنه به رویاي آب میمیریم. از خانه که میآئی یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ، و تحملی طولانی بياور. احتمالِ گریستنِ ما بسيار است! + دائما یکسان نباشد حال دوران.+ I've butterflies in my stomach
گرچه بدنامی ما شهره به هر برزن و ت زخم دلدار و دل ما سخن سنگ و صبوست خرم آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست کشتی باده بياور که مرا بی رخ دوست گشت هر گوشه چشم از غم دل دریايی پ.ن. اين شعر از چند جهت خاصه که فقط یکیش رو میشه نوشت، اين که پنج مصرع داره
براي مردم تا خرخره از نفرت و رنج نوشیده ی سرزمینم که طناب فقر و اسارت گلویشان را گزیده و بی عدالتی سینه ی شان را دریده است، به اصرار قلم مینویسم: « خسته نباش موریانه. کنار من طاقت بياور که به پايه هاي چوبه ی دار رسیده ايم و چیزی نمانده است تبر شویم. »
دانلود آهنگ علی منتظری به نام مهربانم جانم نبضم ضربانم
دانلود آهنگ علی منتظری مهربانم
علی منتظری مهربانم
مهربانم جانم نبضم ضربانم دست من نیست
اسمت شده ورد زبانم ، قفل قلبم وا شد
دلم انگار یک آن از سینه جدا شد
بايد ز تن عشق تو جانم بروايد
دیووانه چو دیووانه ببیند خوشش آید
عاشق غزل عشق برايت بسرايد
دیووانه چو دیووانه ببیند خوشش آید
عشقت افتاده به جانم اي پری رو اسمت شده ورد زبانم
شبهاي بدون تو ببین چه بلند است
دلتنگ مه توام لب دریا
دانلود آهنگ علی منتظری مهربانم
علی منتظری مهربانم
مهربانم جانم نبضم ضربانم دست من نیست
اسمت شده ورد زبانم ، قفل قلبم وا شد
دلم انگار یک آن از سینه جدا شد
بايد ز تن عشق تو جانم بروايد
دیووانه چو دیووانه ببیند خوشش آید
عاشق غزل عشق برايت بسرايد
دیووانه چو دیووانه ببیند خوشش آید
عشقت افتاده به جانم اي پری رو اسمت شده ورد زبانم
شبهاي بدون تو ببین چه بلند است
دلتنگ مه توام لب دریا
دانلود آهنگ علی منتظری به نام مهربانم جانم نبضم ضربانم
دانلود آهنگ علی منتظری مهربانم
علی منتظری مهربانم
مهربانم جانم نبضم ضربانم دست من نیست
اسمت شده ورد زبانم ، قفل قلبم وا شد
دلم انگار یک آن از سینه جدا شد
بايد ز تن عشق تو جانم بروايد
دیووانه چو دیووانه ببیند خوشش آید
عاشق غزل عشق برايت بسرايد
دیووانه چو دیووانه ببیند خوشش آید
عشقت افتاده به جانم اي پری رو اسمت شده ورد زبانم
شبهاي بدون تو ببین چه بلند است
دلتنگ مه توام لب دریا
دانلود آهنگ علی منتظری مهربانم
علی منتظری مهربانم
مهربانم جانم نبضم ضربانم دست من نیست
اسمت شده ورد زبانم ، قفل قلبم وا شد
دلم انگار یک آن از سینه جدا شد
بايد ز تن عشق تو جانم بروايد
دیووانه چو دیووانه ببیند خوشش آید
عاشق غزل عشق برايت بسرايد
دیووانه چو دیووانه ببیند خوشش آید
عشقت افتاده به جانم اي پری رو اسمت شده ورد زبانم
شبهاي بدون تو ببین چه بلند است
دلتنگ مه توام لب دریا
تولد زینب(س) و گریه پیامبر بر مصايب آن زینب كبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا (ص) رسید. رسول خدا (ص) براى دیدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود: ((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببینم )). فاطمه (س) نوزاد كوچكش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد.
ترجمه شعرحدیث شریف کسا: (هر سر آغازست با نام خدا //رحمت و لطفش رسیده خلق را ) نقل نموده در (عوالم) اين سند// ثبت شده درآن كتاب اين مستند (جابربن عبدالله انصار ) خبر //داده است از دختر خیر البشر نقل نموده فاطمه زهرا بتول// روزی آمد خانه ام بابم رسول گفت سلامم بر تو باد اي دخترم // من علیك گفتم به بابا سرورم گفت در جسمم میبینم ضعف را // گفتم اي بابا پناهم بر خدا گفت بياور فاطمه بر من كساء //پس بپوشان جسم من با آن عبا رفتم آوردم چنان دستور شد //جسم پاكش زیر
بیا در بزم مهرویان، رخ زیبا هویدا کن دل غمدیده ما را ز عشق خویش شیدا کن کسی میداند اينجا هم، دلی در پرده می سوزد ببار اشک پریشانی ، دل اين بنده احیا کن عجب دارم از اين سودا، نمی گیرد غمی ما را بياور ماه کامل را، شب تاریک بیضا کن بکوی عاشقی گه که ، قدم نه تا غمت دانم در اين عالم بگیر از من، تو جان و غم هویدا کن سبکبال و پریشان موی، به صحراي دلم در آ قدم نه منظر چشمم، رخ زیبا هویدا کن 1399.10.30 12:28 "یسار"
آهنگ صفا محسن چاوشیدلت را خانه ما کن مصفا کردنش با منبما درد دل افشا کن مداوا کردنش با منبیفشان قطره اشکی که من هستم ارشبياور قطره اي اخلاص د ریا کردنش با منبه ما گو حاجت خود را اجابت می کنم آنیطلب کن هر چه می خواهی مهیا کردنش با منبیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت رابياور نیک وبد را جمع ، منها کردنش با منعکس و بیوگرافی
رسید مژده که ايام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند من ار چه در نظر يار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند چو پرده دار به شمشیر میزند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند چه جاي شکر و شکايت ز نقش نیک و بد است چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند سرود مجلس جمشید گفتهاند اين بود که جام باده بياور که جم نخواهد ماند غنیمتی شمر اي شمع وصل پروانه که اين معامله تا صبحدم نخواهد ماند توانگرا دل درویش خود به دست آور که مخزن زر و گ
دانلود آهنگ مژده دلدار شجریان,دانلود آهنگ اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار,دانلود پیام نسیم شجریان,روزگاریست که دل چهره مقصود ندید شجریاندانلود آهنگ مژده دلدار شجریان رمیکس Remix,دانلود آهنگ مژده دلدار شجریان کیفیت عالی,دانلود آهنگ جدید,متن آهنگ مژده دلدار شجریان,تکست موزیک مژده دلدار شجریان,دانلود آهنگ مژده دلدار شجریان,کد آواي انتظار همراه اول مژده دلدار شجریان, مژده دلدار شجریان,دانلود آهنگ جدید مژده دلدار شجریان,متن ترانه مژده دلدار شج
انجیل عهد عتیق باب ۲۳ بخش اول حکم عدالت و رحمت ۱ « خبر باطل را انتشار مده، و با شریران همداستان مشو، که شهادت دروغ دهی. ۲ پیروی بسياری براي عمل بد مکن؛ و در مرافعه، محضِ متابعتِ کثیری، سخنی براي انحراف حق مگو. ۳ و در مرافعه فقیر نیز طرفداری او منما. ۴ اگر گاو یا الاغ دشمن خود را یافتی که گم شده باشد، البته آن را نزد او باز بياور. ۵ اگر الاغ دشمن خود را زیر بارش خوابیده یافتی، و از گشادن او روگردان هستی، البته آن را همراه او بايد بگشايی.
رسید مژده که ايام غم نخواهد ماندچنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماندمن ار چه در نظر يار خاکسار شدمرقیب نیز چنین محترم نخواهد ماندچو پرده دار به شمشیر میزند همه راکسی مقیم حریم حرم نخواهد ماندچه جاي شکر و شکايت ز نقش نیک و بد استچو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماندسرود مجلس جمشید گفتهاند اين بودکه جام باده بياور که جم نخواهد ماندغنیمتی شمر اي شمع وصل پروانهکه اين معامله تا صبحدم نخواهد ماندتوانگرا دل درویش خود به دست آورکه مخزن زر و گنج درم نخ
رسید مژده که ايام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند من ار چه در نظر يار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند چو پرده دار به شمشیر میزند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند چه جاي شکر و شکايت ز نقش نیک و بد است چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند سرود مجلس جمشید گفتهاند اين بود که جام باده بياور که جم نخواهد ماند غنیمتی شمر اي شمع وصل پروانه که اين معامله تا صبحدم نخواهد ماند توانگرا دل درویش خود به دست آور که مخزن زر و گنج
۵۱۲ – لاله در دست برو زاهد به امیدی که داری که دارم همچو تو امیدواری بجز ساغر چه دارد لاله در سدت بیا ساقی بياور آنچه داری مرا در رسته دیوانگان کش که مستی خوشترست از هوشياری بپرهیز از من اي صوفی بپرهیز که کردم توبه از … لاله در دست – برو زاهد به امیدی که داری – غزل — ۵۱۲منبع : فالگیرفال حافظ آنلاين
۸۵- جان برافشانم صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بيار نفحه اي از گیسوی معنبردوست به جاناوکه به شکرانه جان برافشانم اگر قه سوی من آری پیامی از بر دوست دگر چنانکه درآنحضرتت نباشد بار براي دیده بياور غباری از در دوست من گدا وتمناي وصل او ؟ هیهات … جان برافشانم – صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست – غزل ۶۱منبع : فالگیرفال حافظ آنلاين
آخرین شب زندگانی حضرت
امام صادق علیه السلام فرمودند:
حضرت امام سجاد علیه السلام در شب شهادتش به فرزندش، امام محمد باقر، فرمود:« پسرم، برايم آب بياور تا وضو.بتا کلیپ بانک لینک هاي دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
حضرت امام سجاد علیه السلام در شب شهادتش به فرزندش، امام محمد باقر، فرمود:« پسرم، برايم آب بياور تا وضو.بتا کلیپ بانک لینک هاي دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
غم دنیا نخواهد یافت پايان خوشا در بر رخ شادیگشايانخوشا دلهاي خوش، جانهاي خرسند خوشا نیروی هستیزاي لبخندخوشا لبخند شادیآفرینان كه شادی روید از لبخند ايناننمیدانی- دریغا- چیست شادیكه میگویی: به گیتی نیست شادینه شادی از هوا بارد چو باران كه جامی پر كنی از جویباراننه شادی را به دكان میند كه سیل مشتری بر آن بجوشندچه خوش فرمود آن پیر خردمند وزین خوشتر نباشد در جهان پنداگر خونین دلی از جور ايام « لب خندان بياور چون لب جام»به پ
کاران[یاد كن] لوط را هنگامى كه به قوم خود گفت شما به كارى زشت مى پردازید كه هیچ یك از مردم زمین در آن [كار] بر شما پیشى نگرفته است آیا شما با مردها درمى آمیزید و راه را قطع مى كنید و در محافل خود پلیدكارى مى كنید و[لى] پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند اگر راست مى گویى عذاب خدا را براى ما بياور (۲۹)سوره عنکبوتاز دو آیه فوق که در سوره عنکبوت و در ارتباط با وضعیت روحی روانی قوم لوط آمده اين گونه مشخص می شود که آنان فقط به لواط اکتفا نمی
به کافه چی گفتم یه قهوه ی تلخ براي من بياورکافه چی با تعجب پرسید قهوه ی تلخ؟اين روزا همه قهوه شیرین سفارش میدن تاتلخی روزگار رو کم کنه. اونوقت شما قهوه تلخمیخواي؟در جواب بهش گفتم :روزگار من انقدر تلخ هستشکه قهوه تلخ شما پیش اون شیرین به حساب میاد.تو زندگی بعضی از تلخی ها و ناراحتی ها هستش که با هیچ قندی نمیشه شیرینش کرد. بعضیا میگن دیدن دوست و رفیق و آشنا حال رو خوب میکنه. نمیگم اشتباه میگن اونا ولی من معتقدم دوست و آشنا چند ساعت بیشتر حالت
عجیب اين است که نماز وتر آسانترین عبادات است و با اين وجود بسياری از مردم به آن بیتوجهی میکنند. نماز وتر چنان راحت است، انگار داری نماز مغرب میخوانی.
با اين وجود پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ اين نماز را یازده رکعت میخواند. اگر یازده رکعت برايت سخت بود نُه رکعت بخوان، اگر نتوانستی آن را هفت یا پنج یا سه رکعت به جاي بياور و اگر نفست باز هم تنبلی کرد آن را بخوان، حتی اگر شده یک رکعت. الله اکبر! یک رکعت میخوانی و نزد خداون
با اين وجود پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ اين نماز را یازده رکعت میخواند. اگر یازده رکعت برايت سخت بود نُه رکعت بخوان، اگر نتوانستی آن را هفت یا پنج یا سه رکعت به جاي بياور و اگر نفست باز هم تنبلی کرد آن را بخوان، حتی اگر شده یک رکعت. الله اکبر! یک رکعت میخوانی و نزد خداون
زن: - سحر ، چون می روی در کام امواج. کند تابِ مرا، هجر تو تاراج. ماهیگیر: - منم یک مرد ماهیگیر ساده ، خدا نانِ مرا در آب داده ! زن: - تو را دریا فرو کوبیده ، صدبار از اين زیباي وحشی دست بردار! ماهیگیر: - چو می خوانندم اين امواج از دور؛ همه عشقم ، همه شوقم ، همه شور. زن: - فریبش را مخور اي مرد ، زین بیش، به گردابش ، به توفان
باز هم از غیب خبر میدهندآگهی از راز دگر می دهندخیل ملک رو بـه زمین می کنندزمزمه از عشق چنین میکنندراهبر راه و حقیقت رسیدپیشرو عشق و طریقت رسیدنور جلال احدیت دمیدشور کمال بشریت رسیدباب وفا بر همگان باز شدراه کمال بشر آغاز شداز قدمش هیبت کسری شکستبتکده ویران شد و بت ها شکستتا کـه محمد بـه زمین پا گذاشتچشم فلک را به تماشا گذاشتباز از اين موکب فرخنده فرچشم مـن از شوق و شعف گشت تررو بـه سویش کرد بـه صد احترامگفت پس از عرض سلام و سلاماي تـو هستی
سلام باباي قشنگم امروز 19 آذر ماه است و دلم پیش شماست .کمی نگران آینده ام . کمی چشم به گذشته دارم . اين چند روز دختری بدی برايت بودم حسابی دلتنگی کردم حسابی جاي خالیت را چنگ زدم مثل پرنده ی قفسی به در و دیوار کوبیدمچاره اي نیافتمخبر بدهم به شما تازگی ها براي نزدیکی به شما شروع کردم به خواندن کتاب زندگی پس از مرگ به تالیف شیخ عباس قمی ، یک جاهايی برايت نگران شدم اما بیشتر براي ت خوشحال شدم قول خواهم داد قول دخترانه به یک پدر همیشه و همه جا و هر جا ک
قطعا در دنیا مفاسد و خلافهاي بسياری وجود دارد و هر کس پستی ها و پلشتی
هاي بسياری را دیده و می بیند. اما اين مساله پدیده اي جدید نیست! بلکه از
روز اول خلقت بشر وجود داشته است و فرشتگان به همین دلیل به خلقت انسان
معترض بوده اند:
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ
إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ
یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ[بقره/۳۰] (به
خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در رو
هاي بسياری را دیده و می بیند. اما اين مساله پدیده اي جدید نیست! بلکه از
روز اول خلقت بشر وجود داشته است و فرشتگان به همین دلیل به خلقت انسان
معترض بوده اند:
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ
إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ
یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ[بقره/۳۰] (به
خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در رو
1 بامدادان در اوّل هفته، وقتی که هنوز تاریک بود، مریم مَجْدَلیّه به سر قبر آمد و دید که سنگ از قبر برداشته شده است.2 پس دوان دوان نزد شمعون پطرُس و آن شاگرد دیگر که عیسی او را دوست میداشت آمده، به ايشان گفت، خداوند را از قبر بردهاند و نمیدانیم او را کجا گذاردهاند.3 آنگاه پطرس و آن شاگرد دیگر بیرون شده، به جانب قبر رفتند.4 و هر دو با هم میدویدند، امّا آن شاگردِ دیگر از پِطرُس پیش افتاده، اوّل به قبر رسید،5 و خم شده، کفن را گذاشته دی
1 بامدادان در اوّل هفته، وقتی که هنوز تاریک بود، مریم مَجْدَلیّه به سر قبر آمد و دید که سنگ از قبر برداشته شده است.2 پس دوان دوان نزد شمعون پطرُس و آن شاگرد دیگر که عیسی او را دوست میداشت آمده، به ايشان گفت، خداوند را از قبر بردهاند و نمیدانیم او را کجا گذاردهاند.3 آنگاه پطرس و آن شاگرد دیگر بیرون شده، به جانب قبر رفتند.4 و هر دو با هم میدویدند، امّا آن شاگردِ دیگر از پِطرُس پیش افتاده، اوّل به قبر رسید،5 و خم شده، کفن را گذاشته دی
غم دنیا نخواهد یافت پايانخوشا در بر رخ شادیگشايانخوشا دلهاي خوش، جانهاي خرسندخوشا نیروی هستی زاي لبخندخوشا لبخند شادیآفرینانکه شادی روید از لبخند ايناننمیدانی- دریغا- چیست شادیکه میگویی: به گیتی نیست شادینه شادی از هوا بارد چو بارانکه جامی پر کنی از جویباراننه شادی را به دکان میندکه سیل مشتری بر آن بجوشندچه خوش فرمود آن پیر خردمندوزین خوشتر نباشد در جهان پنداگر خونین دلی از جور ايام«لب خندان بياور چون لب جام»به پیش اهل
غم دنیا نخواهد یافت پايانخوشا در بر رخ شادیگشايانخوشا دلهاي خوش، جانهاي خرسندخوشا نیروی هستی زاي لبخندخوشا لبخند شادیآفرینانکه شادی روید از لبخند ايناننمیدانی- دریغا- چیست شادیکه میگویی: به گیتی نیست شادینه شادی از هوا بارد چو بارانکه جامی پر کنی از جویباراننه شادی را به دکان میندکه سیل مشتری بر آن بجوشندچه خوش فرمود آن پیر خردمندوزین خوشتر نباشد در جهان پنداگر خونین دلی از جور ايام«لب خندان بياور چون لب جام»به پیش اهل
در زمان بودا، زنی به نام کیساگوتامی از مرگ تنها فرزندش رنج میبرد. او که نمیتوانست مرگ فرزندش را بپذیرد، به اين سو و آن سو میدوید و بهدنبال دارویی میگشت تا زندگی را به او بازگرداند و بودا گفت چنین دارویی نزد اوست. کیساگوتامی نزد بودا رفت، با او بیعت کرد و پرسید: «آیا شما میتوانید دارویی بسازید که فرزندم را دوباره زنده کند؟»بودا گفت: «من اين دارو را میشناسم، اما براي اينکه آنرا بسازم به موادی احتیاج دارم.»ز
درباره این سایت