نتایج جستجو برای عبارت :

انسای مردی نصفه زیرچتر

امشب شد یکی از بهترین شبای زندگیم موند توی حافظم تا همیشه امشبی که عکس گلِ اسمم رو فرسادی و گفتی"گل" برای "گل" البته اسممو گفتی ولی خب نمیخام اینجا بگم. امشبی که بعد از یک هفته و نیم سکوت توی تلگرام ، تو پیام دادی و شروعش به این قشنگی بود امشبی که بعد از یه مدت نسبتا طولانی یکم باهم حرف زدیم. امشبی که زود خابیدم تا نصفه شب پاشم و جوابت رو هم نصفه شب دادم و تو ۶ صبح جواب پیامم رو دادی امشبی که از اون شبای خاص بود و کم یاب! به تاریخ ۶ و ۷ ام
نام انیمیشن: گورخری به نام کومبا (خومبا) – Khumba | ژانر فیلم: انیمیشن خانوادگی، ماجراجویی
تاریخ انتشار: سال2013 | زبان: فارسی | مدت زمان: 85 دقیقه | محصول آفریقای جنوبی
خلاصه داستان:
قصه ی فیلم درباره گورخری به نام کومباست که به شکل نصفه، راه راه است و قبیله او کم‌بود بارش باران را به گردن او انداخته و او هم به همین خاطر، دنبال نصفه ی دیگر راه راه های بدن خود می گردد. او در این راه اعتماد به نفس و جرئت خاصی پیدا می کند تا اینکه…
 فیلم و انیمی
حالم بده و دیگه از این بدتر نمیشه، شبها با گریه پلک میبندم و روزها دلم نمیخواد دوباره پلک باز کنم به روی این زندگی. یه سوال مدام توی ذهنم چرخ میخوره و چرخ میخوره. چرا؟ همین قدر کوتاه، همین قدر گنگ و همین قدر بی جواب.شاید کم کم باید به حرفهای قدیمی ها ایمان بیارم، به اینکه قسمته منم این ه. یه قسمته نصف و نیمه، ی زندگی نصف و نیمه، خانواده نصف و نیمه، دوست داشتن های نصفه و نیمه، دوست داشته شدن های نصفه و نیمه و آخره کار عذاب کشیدن های کامل.قسمته عجی
تو دوران مجردی یه کلیپ دیدم از دکتر انوشه که میگف زنه نصفه شب پا میشه میبینه مردش کنارش خوابیده و داره خرناس میکشه میگف زنه یه نگا به خودش میکنه یه نگا به مرده میگه خدایا این چه زندگیه من دارم اون همه عشق و عاشقیا تهش این بود اون همه قرار گذاشتنو و منت کشیدنا آخرش این بود اون موقع خندیدم به اون سخنرانیش اما الان به عینه شاهدم کنارم به مردي نشسته که برا همه چی وقت داره برا کارش و اضافه کارش خونه مادرش مسجدش هیئتش ش قرآنش زیارت عاشوراش اما ب
من حالا هر جوری بود دست و پا شکسته و نصفه نیمه انجامش دادم ، یادم میوفته همه‌ی چَپَکی شدن ها رو . همه‌ی یه آدم دیگه شدن ها رو ، عوض شدن نظر و دیگه مثل قبل فکر نکردن و من توی این دنیا فقط دنبال یه جفت چشمم که روحش دیده شه ، دستایی که بتونن با هم حرف بزنن و پوستی که آواز بخونه . حالا هی عوض شه ، هی چَپکی شه و هی دست به دست شه باز پیداش میشه .
_ سلام داداش _ سلام، نصفه شبی تو حیاط چی‌کار می‌کنی؟ _ دارم درس می‌خونم، فردا امتحان دارم ادبیات فارسی. _ عه سوالی داشتی بپرس. _ چشم، فعلا که دارم شعر حفظ می‌کنم. _حفظش نکن سعی کن بفهمی واسه روزایی که هیچ‌چیزی جز شعر آرومت نمی‌کنه. *قسمتی از دیالوگ سریال شهرزاد
یه چیزی میخوام که فقطِ فقط مال خودم باشه. مثلِ یه گربه که فقط تو بغل من بیاد.دراز که میکشم بیاد از لای دستام خودشو تو بغلم جاکنه.صبا نذاره بخوابم و شبا بغلم لم بده.درس که میخوندم خودشو بندازه رو ورقا.از تو دستم غذا بخوره و لیسم بزنه. کاش نقاشیو ادامه داده بودم. خدای نصفه نیمه ول کردنِ همه چی منم.
یادم نیست چه سالی و توی چه دفتری نوشته بودم ولی یادمه نصفه شبی بود که نوشتم: شب ها از یه ساعتی به بعد، شده به زور، مثل بچه ها چشماتونو ببندید تا خوابتون ببره! چون واقعا از یه ساعتی به بعد، لولوخورخوره میاد. انگاری میاد و دستاشو میذاره روی گلوت و بغض خفه ت میکنه. چیه این شب؟ که همه ی غم های آدم از لحظه ی به دنیا اومدنش تا امروز رو، میاره جلو چشمش؟ باید مثل بچه ها چشمامو به زور روی هم بذارم و الکی هم که شده بخوابم.
این روزها نمی‌توانم بنویسم و تسلیم این نتوانستن شده‌ام. هیچ حرف تازه‌ای نیست. همه چیز همان است که بود. غرقم در دورکاری‌ که چیزی نمانده تمام شود. پروژۀ نصفه‌نیمه‌ام به راه آمده و دارد پیش می‌رود اما کُند. هنوز هم پیش از خواب داستان می‌خوانم و هر شب زیستی جادویی را ورق می‌زنم. دیگر چه بگویم؟ نمی‌دانم. راستی چطور گاهی می‌توانم بسیار بنویسم؟ چطور آن همه کلمه از سر به انگشتانم سفر می‌کنند؟ بین این سطر با سطر بالا وقفه افتاد.
دلم می خواست شبانه روز سی و شش ساعت بود. اگر هر روز فقط دوازده ساعت وقت بیشتری داشتم زندگی زیباتر و با کیفیت تری می داشتم. هم به کار و هم به خانه و هم به تمام علاقه مندی هایم می رسیدم. لذت هنر و موسیقی، لذت کشف و سفر، لذت کار و فعالیت، لذت زن ِ زندگی بودن و ورزش و دویدن را درست و حسابی می چشیدم. روزها را با عشق به شب می رساندم و در پی روزنه های نور و امید می دویدم. اما افسوس! همین دوازده ساعت را کم دارم و از همه این هایی که گفتم نصفه و نیمه لبریزم.
تو اینستا خالکوبی یک فرشته رو دیدم، ساده و قشنگ به نظرم اومد، روان نویس برداشتم رو دستم شروع کردم به کشیدن، خراب شد دوباره کشیدم، یکی دیگه پشتش کشیدم، بعد امضای جدیدمو زدم، چندتا زدم که به دلم بشینه بالاخره، .یهو دیدم استینمو زدم بالا نصفه دستمو جوهری کردم!!!حالا رفتم بشورم میبینم پاک نمیشه!روان نویس لعنتی!
عکس تابلو فرش شطرنج باز دو نفره در حال بافت
شما در حال مشاهده تابلو فرش ظرنج باز دو نفره هستید که نصفه میباشد و در دست بافت است. این تصویر توسط کاربران سایت فرش آموز جهت انتشار در سایت ارسال شده است.فرش آموز | فرش و تابلوفرش دستبافت
. پسّرّاّ دّنّیاّی عّجّیبّیّ دّاّرّنّ❗️ چّرّاّ هّمّیّشّهّ سّلّاّمّتّیّ دّخّتّرّاّ؟؟؟ یّهّ بّاّرّ بّهّ اّفّتّخّاّرّ پّسّرّاّ ???????? ّ ????سلّاّمّتّیّ قّدّمّ زّدّنّ هّاّی نّصّفّهّ شّبّشّوّنّ تّوّ خّیاّبّوّنّ ????سلّاّمّتّیّ اّشّكاّییّ كهّ فّقّطّ تّوّ تّاّرّیكی حّقِّ رّیخّتّنّ دّاّرّنّ ????سلّاّمّتّیّ زّاّنّوّهّاّشّوّنّ كهّ هّمّیشّهّ بّغّلّشّوّنّ بّوّدّنّ ????سلّاّمّتّیّ گّوّشّیشّوّنّ كهّ هّرّ ٢٤ سّاّعّتّ شّاّیدّ یهّ زّنّگّ بّخّوّر
اوضاع فعلا یک کمی بر وفق مراد شده. آپارتمان هر چند کوچکی رو م، یک کار ثابت دارم، و حالا توی یه دوره آموزشی فشرده هفت ماهه برای کد نویسی ثبت نام کردم. اینکه هم کار میکنم، هم سعی میکنم زبان یاد بگیرم و هم دوره آموزشی فشرده برداشتم از اون کارهایی هست که فقط از سپیداری چون من برمیاد! احتمالا اون وسط مسط هاش هفتاد و دو بار به خودم فحش میدم و هیچ کدوم از کارها رو هم به صورت کامل انجام نمیدم ولی خب نصفه و نیمه انجام شون میدم.
ای وای چقدر دیر میام . خوشبحال اون دختر،پسرایی که ماماناشون هر روز وبلاگشونو بروز رسانی میکنن. نمیدونم چرا دیگه حسش نیس بیام سراغ این صفحه. خب امشب ‌که اومدم ، از خبرا واست بگم ، کلاس اولت نصفه تعطیل شد ، بخاطر بیماری کرونا امروز دوسه روز از باز شدن مدرسه ها میگذره ، دخترم کلاس دومی شد ، میری مدرسه ولی من نگرانتم . چون این ویروس هنوز واکسنش نیومده. و همه جا شایع هست. امیدوارم بتونی امسال روهم با سلامتی و موفقیت پشت سر بذاری .
این لبخند و خنده های نصفه نیمه رو از تو دارم.اره از تو . تو نبودی که نمیذاشتم زندگی انقدرا طولانی شه . هستی که هستم و میتونم تحملش کنم .حتی اگر حرفات تو گوشم نباشه و بهشون گوش ندم .همین چند دقیقه پیش حرفتو زیر پا گذاشتم . ولی میدونی که از قصد نیست و منظورم جنگ باهات نیست . باهات تو صلحم . مطمئنم میشم اونی که تو ازم انتظار داری.دست از تلاش بر نمیدارم . مطمئن باش .گور بابای گذشته . نوکرتم 
سلامگاهی میرم سر کیسه ی برنج .که نصفه شده با خودم میگم یعنی دوباره میتونیم برنج ایرانی بخریم؟الان شده کیلویی ۲۴ هزار تومنمنم از برنج غیر ایرانی متنفرمهر پیمانه ای که بر میدارم به یاد مامان بزرگم میفتم هروقت غذا تموم میشد ومیخواستیم سفره رو جمع کنیمدستاشو میبرد بالا میگفتالهی شکررر خدایا ما هرچه کم کردیم توزیاد کنپ.ن :ان هذا لرزقنا ما له من نفاد 
کتابی که این اواخر می‌خونمش کتاب "از شنبه" از جناب بهرام‌پور عزیزه. راهنمای کاربردی برای مقابله با تنبلی و اهمال کاری که من زیاد زیاد دچارشم. اول کتاب اتفاقا میگه که ممکنه شما از نظر بقیه خیلی پرتلاش و سخت‌کوش باشید ولی خودتون بدونید چقدر اهمال کار هستید! تا نصفه‌های کتاب پیش رفتم و دیروز کتاب ازم خواست که شبکه‌های اجتماعی رو تا حد ممکن حذف کنم. خب من اینستا که نیستم. توی واتس اپم با اساتیدم در ارتباطم و طبیعتا قابل حذف نیست برام.
از دید من وقتی کسی در رفتار و گفتار ثبات نداشته باشه ، دچار شگی شده ، زندگیش پر شده از کارهای نصفه نیمه ، تصمیم های آنی اقتصادی یا کاری ، حرفهای بدون پشتوانه و عمل ، بی برنامگی ، اختلافات های بی علت با نزدیکان ، درگیری های فکری بیهوده و خیلی چیزای دیگه که نظم و انظباط را ازش گرفته. مثل اتاقی شده که وقتی واردش میشی ، هیچی سر جاش نیست و مشخصه که بهش رسیدگی نمیشه. عقیده دارم بهترین راه برطرف کردن این نوع زندگی ، برای مدتی هیچ کاری نکردنه ! بخودتو
از دید من وقتی کسی در رفتار و گفتار ثبات نداشته باشه ، دچار شگی شده ، زندگیش پر شده از کارهای نصفه نیمه ، تصمیم های آنی اقتصادی یا کاری ، حرفهای بدون پشتوانه و عمل ، بی برنامگی ، اختلافات های بی علت با نزدیکان ، درگیری های فکری بیهوده و خیلی چیزای دیگه که نظم و انظباط را ازش گرفته. مثل اتاقی شده که وقتی واردش میشی ، هیچی سر جاش نیست و مشخصه که بهش رسیدگی نمیشه. عقیده دارم بهترین راه برطرف کردن این نوع زندگی ، برای مدتی هیچ کاری نکردنه ! بخودتو
کنار بگذارید آدمهای نصفه و نیمه زندگیتان را! همانها که می روند دورهایشان را میزنند و در وقت اضافه شان یاد شما می افتند همانها که سراغ شما را وقتی میگیرند, که دور و برشان خلوت باشد! کنار بگذارید این آدمهای همیشه بلاتکلیف را که تکلیفشان با خودشان و احساسشان مشخص نیست. این آدمها نه دلِ دل بریدن دارند نه پای ماندن از این آدمها فقط باید فاصله گرفت اینها بلاتکلیفیشان مسری است! فقط آمده اند که تنها نباشند! و إلا دلدادگی در کار نیست!
فرض کنید میخواهیم یک کیک تولد عالی درست کنیم، اگر بتوانیم یک کیک ساده و اسفنجی را خوب بپزیم، تقریبا نصفه بیشتر راه را رفته ایم.
کلا پایه اکثر کیک هایی که حرف.اسین دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
امشبِ خود را چگونه میگذرانم؟ تمام کتاب های خود را از کمد کتاب ها خارج کرده، و روی هر گلِ قالی، یک دسته گل کتاب میکارم! سپس به بخش موسیقی گوشی خود، مراجعه نموده، پوشه آهنگ های طاهر قریشی را انتخاب نموده و هر آهنگ را آنقدر گوش میدهم تا خواننده به اذن خداوند به سخن دربیاید و بگوید غلط کردم این آهنگ را خواندم! سپس سری میزنم به هر کدام از کتاب ها. وجدانِ درونم میگوید: خجالت نمیکشی این همه کتاب نخوانده داری؟ عزت نفسِ درونم میگوید: خب خجالت کشیدم که
فرصت خوبی شد برای اینکه تقریبا تمام روز توی تخت بمونم و یکسره کتاب بخونم! تنها چیزی که برای چندثانیه وقفه ایجاد می کرد و چشمامو بی اختیار از روی کتاب می بست، عطسه های بی امانم بودند! + "Im hellen Licht des Nordens" رمانی که چندوقتی بود نیمه کاره رهاش کرده بودم رو تموم کردم، داستانش تکراری و کلیشه ای بود. درست مثل سریال هاشون! و اصلا سلیقه ی من نبود، اما واسه زبان آلمانیم هم که شده بود بالاخره تا تهش خوندم! + "جز از کل"، اینم نصفه کاره گذاشته بودم، این
نشستم پشت میزم و کار منطقی و کسالت بار و مسخره ام رو انجام میدم,به تنهاییفکر میکردم به کارهای جالب و از کسالت در اومدن.به هیاهوی بازار که همه چی رو از سرت بریزه بیرون.به گم شدن لای جمعیت و غرق شدن لای زندگیبه اینکه دست یار رو بگیرم و بزنیم بیرونولی خب میدونم که نمیشه چون کار داره و منتظر اقای مدیرعامله که بیاد و با هم جلسه بذارنخودمم احتمالا نمیتونم مرخصی بگیرم و همین الانش هم از این لیست زیادی عقبموقتی حسابدار بیشعور یک پنجشنبه رو هم یه ر
نشستم پشت میزم و کار منطقی و کسالت بار و مسخره ام رو انجام میدم,به تنهاییفکر میکردم به کارهای جالب و از کسالت در اومدن.به هیاهوی بازار که همه چی رو از سرت بریزه بیرون.به گم شدن لای جمعیت و غرق شدن لای زندگیبه اینکه دست یار رو بگیرم و بزنیم بیرونولی خب میدونم که نمیشه چون کار داره و منتظر اقای مدیرعامله که بیاد و با هم جلسه بذارنخودمم احتمالا نمیتونم مرخصی بگیرم و همین الانش هم از این لیست زیادی عقبموقتی حسابدار بیشعور یک پنجشنبه رو هم یه ر
4سال با تمام اتفاقات کوچک و بزرگ با تمام رفاقت های شیرین یا نصفه نیمه با تمام روزهای تلخ و شیرین گذشت. یک روز شاید آرزویم رسیدن به اخرین امتحان ترم اخر بود و برایش کلی نقشه داشتم اما الان. حیف تمام روزهایی ک قدر ندانستیم و زود گذشت. من دلم برای همه خاطرات بیرجند تنگ میشود؛ شاید دوباره هیچ وقت گذرم به بیرجند نخورد. اما همیشه خاطرات و لحضه لحظه خنده هایمان در کوچه خیابان هایش در بازارش در پارک ها و دانشگاه یادم نمیرود.
به سلامتی تعطیلات کریسمس هم گذشت .خوش هم گذشت تو سیدنی حدود صدمورد مبتلا به کرونا دیده شده در نتیجه حتی سیدنی هم نرفتیم . به همون دلیل دختر خاله اینا هم نیومدن اینجا و هرکی موند خونه ی خودش . با یه خونواده از دوستان هی هی پیک نیک رفتیم و سفرهای کوتاه یه روزه و نصفه روزه همین دور و اطراف . هربار هم بعدش اومدیم خونه ی ما به صرف چای و شام و گپ و گفت آخر شب . پسر خیلی خوبیه . هربارم یه بسته نعنای تازه میخره میاره برامون چای مراکشی درست میکنه ! باکسینگ
لطفا حتما کامنت بزارید و اشکالاتمو بگید:) و اینکه یکم بد شد چون تا 1 نصفه شب داشتم دوبله میکردم و نمیشد داد بزنم-_- هوووووراااااااااااا پیشرفت کردم با کامپیو.اسفند کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد
بهار باید بوی تمیزی کفش های واکس زده ی بابا باشه یا طعم شیرینی های خاله جون یا عطر چایی خونه ی محیا ک هر دفعه مارکش عوض میشه ولی همون طعمه باید بوی هات چاکلت باشه توی کافی شاپ باید خروار خروار برگه ریاضی واسه حل کردن باشهباید کلی امتحان بعد عید باشه و استرس اون امتحانا باید تا نصفه شب برنامه ریزی کردن باشه واسه فردا کجا رفتن باید ده تومنی های صاف باشهک بدم ب بابا و اون بریزه ب کارتمو همون پول هارو عیدی بده ب بچه های فامیل
اون پیراشکی شورا بوداااااااا اونارو امروز مامانم اورد سر سفره داداشم بعد ناهارش یدونه برداشت داشت میخورد بعد مامانمم یکی برداشت یک سومش و خورد گذاشت برگشتم رو به داداشم گفتم باید جوره مامان خانومتم بکشی و اشاره کردم ب پیراشکیه مامان داداشمم به نگا کرد بش بد گف من همینم دیگه نمیتونم بخورم ی نگا ب پیراشکیه نصفه خودش کرد گذاشتش گوشه ظرفشو دیگه نخورد بیچاره راس میگف:/ منم ک خوردم تو طول تموم مدت قیافم مث اون موقع هایی بود ک خرمالو میخوری دهنت گ
پشت بهونت وَ زِرُم تا تونه بینم کمیمنتظرُم تا که بِیِی تِی تو بشینم کمیدهسمه مِن زلف شلالت بکنم ساعتیخنده بزن مرهُم دردِ مونه ناراحتیبی خَوَری نصفه شویی بُی تو بِرُم دیره مالتا که نفهمن همه هی سیر کنیم عشق و حالعُمری کهِ عاشقمو عشق وفادارمیبهتر از ایی نی که هنی مَهس مونی یارمیایله وَ تَش ایکَشه ایی دل که جدامون کُننیا که بِخُن رِخنه وَ ایی مهر و وفامون کُننمال مونی مال تونم تا وَ ابد ایخومتهر چه کنی بُی دل مو خوبی و بد ایخومتخوت وَ دلم باخَ
پشت بهونت وَ زِرُم تا تونه بینم کمیمنتظرُم تا که بِیِی تِی تو بشینم کمیدهسمه مِن زلف شلالت بکنم ساعتیخنده بزن مرهُم دردِ مونه ناراحتیبی خَوَری نصفه شویی بُی تو بِرُم دیره مالتا که نفهمن همه هی سیر کنیم عشق و حالعُمری کهِ عاشقمو عشق وفادارمیبهتر از ایی نی که هنی مَهس مونی یارمیایله وَ تَش ایکَشه ایی دل که جدامون کُننیا که بِخُن رِخنه وَ ایی مهر و وفامون کُننمال مونی مال تونم تا وَ ابد ایخومتهر چه کنی بُی دل مو خوبی و بد ایخومتخوت وَ دلم باخَ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

درس ارومیه تور چند روزه کاتر آسفالت بر | ماله پروانه ای | bagmaker tavanno / ایتا طلایی / دانلود ایتاطلایی / دانلود ایتا طلایی / آلفا 3 آهن نوین زبان افزا وب سایت رسمی DETEOYD