#گل سرخی برای محبوبم

 

جان بلا نکارد" از روي نيکمت برخاست . لباس ارتشي اش را مرتب کرد وبه تماشي انبوه جمعيت که راه

خود را از ميان ايستگاه بزرگ مرکزي پيش مي گرفتند مشغول شد. او به دنبال دختري مي گشت که

چهره او را هرگز نديده بود اما قلبش را مي شناخت دختري با يک گل سرخ .از سيزده ماه پيش

دلبستگي اش به او آغاز شده بود.


داستان کوتاه داستان کوتاه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کلش یار | آموزش کلش آف کلنز ، هک و جم رایگان Colby7fbggggf homepage فرش ماشینی کاشان دستگاه حضور و غیاب سنتر دانلود | دانلود آهنگ و فیلم XbAccess Shop آنتی اکسیدان آرشیو کتابهای ممنوعه