گل سر کوچه میگفت: ما بچه بودیم. بابام یخ بود گاهی درآمد داشت گاهی هم نداشت. گاهی نونمون خشک بود گاهی چرب. شاید ماهی یکبار هم غذای آنچنانی نمیخوردیم. نون و پنیر و سبزی گاهی نون خالی. اما چشممون گشنه نبود. یه دایی داشتم اون زمان کارمند دولت بود. ملک و املاک داشت و وضعش خوب بود. مادرمون ماهی یک بار میبردمون خونه ی دایی. زنش، زن خوبی بود. آبگوشت مشتی بار میذاشت و همه سیر میخوردیم. سه تا بچه هم سن و سال من داشت
کاظم سعیدزاده گاهی , , , , منبع
درباره این سایت