‍ خانم جوانی در اتوبوس نشسته بود. در ايستگاه بعدی خانمي مسن با ترش‌رويی و سروصدا وارد اتوبوس شد و كنار او نشست و خود را به همراه كيف‌هايش با فشار و زور بر روی صندلی نشاند.

 

شخصی كه در طرف ديگر خانم جوان نشسته بود از اين موضوع ناراحت شد و از او پرسيد كه چرا حرفی نمی‌زند و چيزی نمی‌گويد.

 

خانم جوان با لبخندی پاسخ داد:


کاظم سعیدزاده خانم ,خانم جوان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش اسکنر تصویری هر روز بیا ythg حکمت و حکایت افزودنی های بتن معرفی کالا فروشگاهی کینگ 2 مووی غدیریه | غدیر دو راهی حق و باطل دانلود بازی برای رایانه