ای بی نشان به معبر چشمم نشان بریز
مثل مسیح در تن این مرده جان بریز

ابرو کمان ! به راه دل من کمین گذار
با یک نظاره تیر مژه در کمان بریز

جانا !  به ساعت شنی روزگار من
با لطف تا زمان ظهورت زمان بریز

مرغ شکسته بال و پر این قفس منم
دستی بیار و در قفسم آسمان بریز

خواهم زبان گشایم و وصفت کنم ولی -
لکنت گرفته ام ، تو به کامم زبان بریز

تا کفر گیسوان تو بی دین نسازدم
در گوشم از مناره ی چشمت اذان بریز

با قلب خسته بار غمت می کشم به دوش
ای جان به پای دل من توان بریز

بر چشم من که حسرت دیدار می کشد
یک جرعه از شراب شب جمکران بریز.



علی اکبر شجعان


سایت ادبی شهید رابع استهبان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اخبار داعش پابجی سنتر پمپ کفکش - قیمت پمپ کف کش و لجن کش سایت رسمی الهه فاخته NOINDEX فروشگاه اینترنتی 12کالا ثبت شرکت گروه آموزشی سینامارکت دنیای از خوشمزه ها Digiheart