چو آتشی که در دلم زبانه میکشد نگاهت جانا

تمام کهکشان دمی نمیرسد به روی ماهت جانا

خدای احساس جهان تو هستی شاید

الهه ناز بنان تو هستی شاید

به لب رسیده جان من مگر که از تو جان بگیرم جانا

پرنده قفس شدم جنون آسمان بگیرم جانا

خدای احساس جهان تو هستی شاید

الهه ناز بنان تو هستی شاید

تو اشک و خنده باهمی دلیل عشق آدمی

چه میشود اگر دمی‌مرا که عاشقم ببینی

شراره درون من جرقه جنون من

تو تشنه ای به خون من کمان کشیده در کمینی

تو دد دلنشین عشقی و بریده ای امانم جانم

تو زخم کاری دلی رسیده ای به استخوانم جانم

خدای احساس جهان تو هستی شاید

الهه ناز بنان تو هستی شاید

تو اشک‌و خنده باهمی دلیل عشق ادمی

چه میشود اگر دمی مرا که عاشقم ببینی

شراره درون من جرقه جنون من

تو تشنه ای به خون من کمان کشیده در کمینی .


متن آهنگ | نواتکست هستی ,شاید ,جانا ,کمان ,کشیده ,جنون ,هستی شاید ,کمان کشیده ,خدای احساس ,شاید الهه ,احساس جهان ,عاشقم ببینی شراره منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

موضوعات عمومی دکتر محمد ثابت Hezekiahx1weq Webbplats سایت رسمی بهداد آئینه بندی گربه ها talondhrgwz12 site rahweb