یاد ایامی که خوردم باده ها با چنگ و نی
جام می در دست من، مینای می در دست وی

در کنار آیی، خزان ما زند رنگ بهار
ور نیایی فرودین افسرده تر گردد ز دی

بی تو جان من چو آن سازی که تارش در گسست
در حضور از سینه ی من نغمه خیزد پی به پی

آنچه من در بزم شوق آورده ام دانی که چیست ؟
یگ چمن گل، یک نیستان ناله، یک خمخانه می

زنده کن باز آن محبت را که از نیروی او
بوریای ره نشینی در فتد با تخت کی

دوستان خرم که بر منزل رسید آواره ای
من پریشان جاده های علم و دانش کرده طی

 

 

اقبال لاهوری


اشعار شاعران معاصر خوردم باده منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شیتیل موزیک انجمنهای یو اف makaiuhipv4 homepage averie2lt0kq Site اتحادیه عکاسان فیلمبرداران وچاپ کاشان بهترین مودم های ADSL و VDSL پژوهشی حوزه علمیه الزهراء(س) خلخال فروشگاه ام پی تری پلیر mp3 player با تخفیف زمستانه دکتر سید مهدی مصطفوی