شعر برای لحظه ی عاشقانه و وصال
زمان
خود شروع کردی این زمان را
من و خدا ترسیم یک عشق نا به کاریم
برای تو زمان را گرفتم تا تو را دریابم
نگرفتی به دستم عشق را
چه کردم دیوانه از دل بریدی
من از نقش چشمانت آرزو دارم
من از دلبستگی ها خستم چرا به کجا عشق است
راز نخستین بخت ما چیست
که خوش باشد
مجنون یار برای لحظه منبع
درباره این سایت