عشق تو آتش جانا زد بر دل من
بر باد غم داد آخر آب و گل من
روی تو چون دیده دل بهتر زلیلی
شد بند زنجیر دام مجنون دل من
وصل تو مشکل مشکل ، جان دادن آسان
یارب کن آسان آسان ، این مشکل من

علی اکبر شیدا 

و برخی گویند از 

جهانگیر مراد ملقب به حسام السلطنه

***


ز من نگارم حبیبم خبر ندارد
به حال زارم طبیبم نظر ندارد
خبر ندارم من از دل خود
دل من از من حبیبم خبر ندارد
کجا رود دل که دلبرش نیست
کجا پرد مرغ حبیبم که پر ندارد
امان از این عشق حبیب من آی فغان از این عشق
که غیر خون جگر ندارد
همه سیاهی حبیبم همه تباهی
مگر شب من حبیبم سحر ندارد

 

علی اکبر شیدا 

و برخی گویند از 

ملک الشعرای بهار است 

**

قطعه ای که در پایین آمده است 

از ملک الشعرای بهار است 

**

ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد
خبر ندارم من از دل خود
دل من از من خبر ندارد
کجا رود دل که دلبرش نیست
کجا پرد مرغ که پر ندارد
امان از این عشق فغان از این عشق
که غیر خون جگر ندارد
همه سیاهی همه تباهی
مگر شب ما سحر ندارد
بهار مضطر منال دیگر
که آه و زاری اثر ندارد
جز انتظار و جز استقامت
وطن علاج دگر ندارد
ز هر دو سر، بر سرش بکوبند
کسی که تیغ دو سر ندارد

http://ganjoor.net/bahar/tasnifbk/sh17/ منبع 


اشعار شاعران معاصر حبیبم ,است  ,شیدا  ,اکبر ,مشکل ,اکبر شیدا  ,الشعرای بهار ,بهار است  ,نداردهمه سیاهی ,دلبرش نیستکجا منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اداره کتابخانه‌های عمومی شهرستان دالاهو نصب و راه اندازی انواع سیستم های ویپ felezyabafshar2 تجارت ایران و ترکیه هر چی که بخوای ایران آیرون مجله دانستنیهای آهن آلات اويل وطنم.عشق من اویل امیر راهنما اجناس فوق العاده