دوباره زائر خسته ز راه آمده است 
برای عرض ارادت به شاه آمده است 


پیاده آمده و با همان غبار تنش 
به درگهت به امید نگاه آمده است 


میان راه به گریه به زیر لب می گفت: 
غلام روسهیت سر به راه آمده است 


یکی به قصد تقرب،یکی به قصد شفا 
یکی به نیت ترک گناه آمده است 


ببین که بعد گذشت هزار و اندی سال 
برای یاریتان این سپاه آمده است 


و دید در حرمت روضه خوان شروع کرد و 
که ناگهان ز پی اش خیل " آه " آمده است 


همین که گفت بریده شده سرت زقفا 
صدای فاطمه از قتلگاه آمده است 


پناه خیمه ببین خواهر غریبت را 
کنار جسم تو بی سر پناه آمده است 


شاعر: میلاد الیاس وند 


حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه آمده ,زائر خسته ,دوباره زائر منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ایمان کیت وبلاگ جامع گردشگری و توریست Newtech بانه ارزان فروشگاه آنلاین ☔رمان ماکانی بارون☔ رامین