سر دفتر عشق
درخشش قلبم در روزگار سرد و خشک چشم هایت باخت معنای زندگی را
تو بر من نظر کن این جسم تنها که بود
من گم کرده ام هویت دلم را در نگاه شرار چشمانت
آخر چه شد تو ره ساختی و من سردم ز تو
بگذر از چشم من
من در سما دل تو بی فروغم
دست بگیر چشمانم تنها شد ای سر دفتر من
مجنون یار
دفتر
منبع
درباره این سایت