شعر شهر خموش شهر خموشهمه تسخیر قلب دیوانه اندایمان محض چشمان تو دیوانه اندمرو زان رخ که ناز کرده امزهر غم قلب تنها کرده امشب بنشین از سحر دل گویمآن ترنم ساز مِی نسیم عشق گویملب نمای عطر تو شمع سوز می رومخزان عطر من شهر خموش می روممجنون یار منبع
درباره این سایت