عطیه با دیدن سپهر از جا پرید و گفت:
_آیسان سپهر اومد. من میرم چن مین دیگه میام.
چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:
_برو گمشو دوست پسر زلیل.
نیشش و باز کرد و بوسی برام فرستاد و تند تند رفت سمت سپهر. سپهر نگاهی بهم کرد و همونطور که لم داده بودم براش دستی ت دادم که به احترامم خم شد.
باخنده زیرلب دیوونه ای گفتم چشام و بستم و سرم تکیه دادم به نیمکت.
زندگی برتر سپهر منبع
_آیسان سپهر اومد. من میرم چن مین دیگه میام.
چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:
_برو گمشو دوست پسر زلیل.
نیشش و باز کرد و بوسی برام فرستاد و تند تند رفت سمت سپهر. سپهر نگاهی بهم کرد و همونطور که لم داده بودم براش دستی ت دادم که به احترامم خم شد.
باخنده زیرلب دیوونه ای گفتم چشام و بستم و سرم تکیه دادم به نیمکت.
زندگی برتر سپهر منبع
درباره این سایت