گر به من از ره الطاف نمایی نظری
کی دگر چشم من افتد به جمال دگری
گر شبی روی تو بینم ز وفا ای شه عشق
جان دهم در ره وصلت که ندارم اثری
نیست میلی به سراپرده ی دنیای دنی
که در این دهر ندارم به جز از تو دگری
تابع نفس شدن عاقبتش ویرانیست
در طریق ره جانان چو روی هست بری
نیست بهر من دلداده به جز عشق رخت
گوشه ی چشم خود انداز که یابم ثمری
هیچم و هیچ ندارم به کف از علم و عمل
نظری کن که بگیرم ز تو من بال و پری
یا علی مهر تو را در دل و جان کاشته ام
به امیدی که به عقبی بنمایی نظری
حاجتی نیست به حوری و پری در جنت
که تو در به یاری خدا راهبری
محسن از عشق جمالت شده مدهوش شها
دست ما گیر چه حاجت به نگاه دگری
اثر طبع : از محسن سیلانی
کشکول عناوین مذهبي ، فرهنگي وی ندارم منبع
درباره این سایت