_برفستان_شاهنامه فردوسی

داستان پادشاهی ضحاک

《بخش اول》


چو ضحاک شد بر جهان شهریار

برو سالیان انجمن شد هزار


سراسر زمانه بدو گشت باز

برآمد برین روزگار دراز


نهان گشت کردار فرزانگان

پراگنده شد کام دیوانگان


هنر خوار شد جادویی ارجمند

نهان راستی آشکارا گزند


شده بر بدی دست دیوان دراز

به نیکی نرفتی سخن جز به راز


دو پاکیزه از خانهٔ جمشید

برون آوریدند لرزان چو بید


که جمشید را هر دو دختر بدند

سر بانوان را چو افسر بدند


ز پوشیده‌رویان یکی شهرناز

دگر پاکدامن به نام ارنواز


به ایوان ضحاک بردندشان

بران اژدهافشن سپردندشان


بپروردشان از ره جادویی

بیاموختشان کژی و بدخویی


ندانست جز کژی آموختن

جز از کشتن و غارت و سوختن


***


برفستان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طراحی سایت راستین trucks and trailer دانلود فایل تخفیف ویژه اجاره ماشین در تهران آسان بار