_برفستان_اخوان ثالث
منظومه ی شکار:
وقتی که روز آمده ، اما نرفته شب
صیاد پیر ، گنج کهنسال آزمون
با پشتواره ای و تفنگی و دشنه ای
نا شسته رو ، ز خانه گذارد قدم برون
جنگل هنوز در پشه بند سحرگهان
خوابیده است ، و خفته بسی راز ها در او
اما سحرستای و سحرخیز مرغکان
افکنده اند و لوله ز آواز ها در او
تا وحش و طیر مردم این شهر سبزپوش
دیگر ز نوشخواب سحر چشم وا کنند
مانند روزهای دگر، شهر خویش را
گرم از نشاط و زندگی و ماجرا کنند
***
پر جست و خیز و غرش و خمیازه گشت باز
هان خواب گویی از سر جنگل پریده است
صیاد پیر، شانه گرانبار از تفنگ
اینک به آستانه ی جنگل رسیده است
آنجا که آبشار چو آیینه ای بلند
تصویر ساز روز و شب جنگل است و کوه
کوهی که سرنهاده به بالین سرد ابر
ابری که داده پیکره ی کوه را شکوه
صیاد:
برفستان جنگل ,صیاد ,اخوان ثالث منبع
درباره این سایت