_برفستان_غزل چهارم:

 

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

 

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

 

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

 

به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی

چرا نظر نکنی یار سروبالا را

 

شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش

مجال نطق نماند زبان گویا را

 

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد

خطا بود که نبینند روی زیبا را

 

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت

چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را

 

کسی ملامت وامق کند به نادانی

حبیب من که ندیدست روی عذرا را

 

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری

نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را

 

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی

چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

 

هنوز با همه دردم امید درمانست

که آخری بود آخر شبان یلدا را

 

معنی غزل:


برفستان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تی تی کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد بزرگترین وبلاگ اختصاصی مورتال کامبت بهترین سایت آرش دانلود اولین مرجع خبری پاقلات آرایشی آپ ماندانا