دانلودرمان دل سیر نوشته دلافروز کاربرانجمن قصه سرا
خلاصه:
زنی در آستانه سی سالگی جدا از همسر و فرزندانش روزگار سختی می گذراند .مردی از دیار گذشته دست کمک به سمت او دراز می کند
صبح شد،
آفتاب آمد.
چای را خوردیم،
روی سبزه زارِ میز
ساعت نُه، ابر آمد.
نرده ها تر شد
لحظه های کوچک من زیر لادن ها نهان بودند
یک عروسک پشت باران بود
ابرها رفتند
یک هوای صاف
یک گنجشک.
یک پرواز. در گشودم:
قسمتي از آسمان افتاد در ليوان آب من.
آب را با آسمان خوردم.
لحظه هاي كوچك من خواب هاي نقره مي ديدند.
#سهراب_سپهری
ژانر:عاشقانه،اجتماعی
تعدادصفحات:482
مه رمان منبع
درباره این سایت