خلاصه :
داستان ما راجع به دونفره؛ دونفر که باتمام قدرتشون سعی دارن دو نفر دیگه باهم ازدواج نکنن! یه خواهر شوهـر بدجنس و یـک برادر زن حیله گـــر و اما دوتاشون درحد مــــرگ تخس و شیطون! این دوتا سعی می‌کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیش‌هایی که نمی سوزونن…  البته بگما این دوتا در حد مرگ زبون درازن اما در حین تمام نقشه هایی که کشیدن یه اتفاقی میفته که باعث میشه مسیر زندگیشون تغییر کنه و… 

 

 

 

قسمتی از رمان :

از رستوران بیرون زدم و دیدم که مایان و دختر میمون وارد دانشگاه شدن، راه اومده رو برگشتم، وای که قربون نقشه توسرم برم. وقتی به خونه رسیدم دیدم که یاسی خانوم خوشحال به این ور و اون ور میره
-سـلام.
یاسی خانوم وایساد
-خدابخیر بگذرونه، زلزله اومد.
کیفم رو روی مبل گذاشتم
-چیزی شده یاسی جون؟ خیلی خوشحالی!
ذوق زده گفت:
-آره مادر.
و بعد تند به اتاقش رفت، ابروم رو بالا انداختم، شاید داره شوهر می‌کنه که انقدر ذوق و شوق داره، خوش به حالش ما که ترشیدیم.
با لبخند ملیح لباسم رو درآوردم و همونطور که با قر به سمت اتاقم می رفتم شعر هم زیر لبم می‌خوندم
دلبرم، دلبرکم، دلبر بانمکم، هـــــو هـــــو
وارد اتاقم شدم و در رو بستم، لباس هام رو سر جاشون گذاشتم، روی تختم نشستم و مشغول باز کردن موهام شدم که در باز شد
باتعجب و دهنی باز گفتم:
-یاسی جون طویله نیستا! یه دری، یه اهمی، یه اوهومی.
یاسی جون درحالی که نیشش تا اون ور سرش باز بود گفت:
-چقدر زود بزرگ شدی مادر.
پوکر بهش خیره شدم
-چی می خواید ازم؟
یکمی این دست و اون دست کرد و بالاخره گفت

 



 برای مشاهده لینک دانلود رمان از طریق فرم زیر عضو سابت شوید
بعد از عضویت لینک دانلود نمایش داده میشود
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت نیز استفاده کنید


رمانک یاسی ,دانلود ,رمان ,خواهر ,دانلود رمان ,لینک دانلود ,یاسی خانوم ,ازدواج نکنن منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کهربا رنگ ویروسی که تمام جهان را متاثر خود ساخت دنیای نرم افزار کامپیوتر خرید و فروش باغ ویلا در شهریار ، کردزار ، کردامیر ، ملارد و اطراف تهران بیستمین پرسش مهر رئیس جمهور تک سایت گالری شمیس گروه صنعتی لابل