از یه جایی به بعد هرچقدر میخوای خودتو از این تنهایی لامصب دور کنی بیشتر و بیشتر احساسش میکنی هر بار زودتر از بار قبل یادت میوفته که چقدر تنهایی و دلت رو پره غم غصه میکنه , نه اینکه منزوی باشی و هیچکس اطرافت نباشه نه اینکه بهت زنگ نزنن نه اینکه دوستت نداشته باشن اطرافیانت بلکه خیلی هم بهت محبت دارن ولی وقتی همیشه مجبوری حرفایی بزنی که اونا بتونن درک کنن حرفایی بزنی که خارج از معلوماتشون نباشه اون جاست که دیگه یواش یواش احساس تنهایی مثل خوره میوفته به جونت .


افکار ذهن خشمگین تنهایی ,اینکه ,حرفایی بزنی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تخفیف دونی بانکداری ایرانی میراکلس تامین قطعات صنعتی وب فول رایگان سه سوته خرید کن تحویل بگیر