فاطمه گفت : در قصری سفید منتظر تو هستم .
.علی گفت : تا زمانی که تو را دارم غـم ندارم
.فاطمه گفت : حالا که فاطمه نداری .
.علی گفت : آیا بی وفا ترین مردم دنیا را میشناسی ؟
.فاطمه گفت : این علامت سوال را از جلویش پاک کن .
.فاطمه گفت : هرگز نمی توانید ولایت را از من بگیرید .
تاریخ گفت : سیزده ستاره و یک مهتاب در شب .
.وقتی مهتاب لب به سخن گشود چرا ریسمان بر گردن خورشید است ؟
.فاطمه گفت : خداحافظ ای شهر رنج و بلا .
.علی گفت : فاطمه من غریبم ؛ کسی جواب سلامم را نمی دهد .
.فاطمه گفت: بمیرم و غربتت نبینم علی جان . !
.ما گفتیم : فاطمه جان اگر علی تنها بود سید علی تنها نیست .
منبع:فریاد حق بروزترین وب سایت فرهنگی,مذهبی
فریاد حق.به روزترین سایت مذهبی نرم افزاری فاطمه منبع
درباره این سایت